اعظم (عما) صفایی به بازجو: شما با دستگیری‌ها مسیحیت را تبلیغ می‌کنید

توسط | 13 مهر 1400 | مقاله و تحلیل

«ماموری از من پرسید آیا می‌دانم چرا اینجا هستم. من گفتم بله، برای مسیحیت و من آن را نیز روی ورق نوشتم. مأمور کلمات توهین آمیز گفت و برگه را از زیر دستانم کشید. من صدای مچاله کردن فرم را شنیدم. بعد گفت ببریدش. آنها همین کار را با شبنم و آرام انجام داده بودند و بسیار تهاجمی رفتار می‌کردند. آنها احتمالاً تصور می‌کردند که ما همه چیز را انکار می‌کنیم، اما بر خلاف تصور آنها، همه ما مسیحی بودن خود را اعلام کردیم.»

این بخشی از شهادت اعظم (عما) صفایی، یکی از نوکیشان مسیحی است که پنجم دی ماه ۱۳۸۹، در ایام کریسمس، طی حمله ماموران امنیتی بازداشت شد.

حکومت ایران بارها در ایام کریسمس به کلیساهای خانگی و منازل مسیحیان هجوم برده و آنها را بازداشت کرده و در بسیاری از مواقع، کودکان شاهد یورش ماموران امنیتی به خانه‌شان و بازداشت پدر و مادرشان بوده‌اند.

 دی ماه ۸۹، حمله به مسیحیان، مدت کوتاهی پس از سخنرانی علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، که در آن از «کلیساهای خانگی» به عنوان یکی از ابرازهای دشمنان برای «تضعیف دین اسلام در جامعه»، نام برده بود، تشدید شد. حملات ماموران امنیتی در ۲۳ استان به منازل مسیحیان موجب بازداشت تعداد زیادی از این شهروندان از جمله خانم صفایی در بندرعباس شد.

این نوکیش مسیحی به یاد می‌آورد که چگونه کودکانش وحشت زده به ماموران خیره شده بودند. طبق گفته وی، «در همان ابتدا، چهار مأمور مرد وارد شدند و حکم بازداشت را به ما نشان دادند… یکی از مأموران از همه چیز فیلم می‌گرفت و دو نفر دیگر در حال بازرسی خانه بودند. آنها خیلی سریع خانه را تفتیش کردند. دخترم کلاس اول راهنمایی بود و پسرم کلاس اول دبستان بود. از یک طرف آنها ترسیده بودند و از طرف دیگر من را آرام می‌دیدند.»

دو نفر از دوستان مسیحی خانم صفایی، به نام‌های شبنم و آرام هم همزمان توسط نیروهای اطلاعاتی امنیتی بازداشت می‌شوند.

ماموران اعظم صفایی را به زندان می‌برند، زندانی با وضعیت وخیم بهداشتی. خانم صفایی در سلول انفرادی حبس می‌شود، اتاقی کثیف و کوچک، که «فقط یک فرد نسبتاً درشت می‌توانست کف آن بخوابد و حتی امکان قدم زدن در اتاق هم نبود.»

تفتیش عقاید

خانم صفایی می‌گوید «شب اول آنها مدام درب سلول من را می‌زدند و می‌گفتند که باید برای بازجویی آماده شوم، اما مرا برای بازجویی نبردند. آنها می‌خواستند مانع خوابیدن من شوند. تا نتوانم استراحت کنم و برای بازجویی‌ها خسته و خواب آلود باشم، و این نیز راهی برای شکنجه من بود… ماموری از من پرسید آیا می‌دانم چرا اینجا هستم. من گفتم: «بله، برای مسیحیت و من آن را نیز روی ورق نوشتم. سپس مأمور کلمات توهین آمیز گفت و برگه را از زیر دستانم کشید.»

بازجویی به نام محمودی از وی می‌پرسد که توضیح دهد «چگونه و چرا مسیحی شده‌است»، اگرچه تفتیش عقاید در قانون اساسی ایران ممنوع است، مسیحیان بارها در بازجویی‌ها و حتی دادگاه در مورد عقایدشان بازجویی می‌شوند.

بازجو محمودی در ادامه تفتیش عقاید از وی می‌پرسد که «چرا شما مسیحیت را تبلیغ می‌کنید؟»

خانم صفایی با صراحت پاسخ می‌دهد که این حکومت است که «با دستگیری‌ها، مسیحیت را تبلیغ می‌کند و «برخی از مسیحیان ایمان خود را از خانواده‌های خود پنهان می‌کنند و هنگامی که دستگیر می‌شوند، دوستان و اقوام از ایمان آنها مطلع می‌شوند و کنجکاو می‌شوند که درباره مسیحیت بشنوند.»

خانم صفایی می‌گوید وقتی به بازجو توضیح دادم که چگونه مسیحی شده‌ام … گفت: «به نظر می‌رسد که هدف شما این است که به من بشارت بدید و من رو هم مسیحی کنید؟ من رو مسیحی کنی و خودت را خلاصی ببخشی! یک بار سکوت کردم، اما بار دوم، که او این را به من گفت، من پاسخ دادم: آمین، که اینطوری بشود.»

شکنجه روحی و آزار جسمی

این شهروند مسیحی تحت شکنجه روحی و روانی یا به عبارتی «شکنجه سفید» قرار می‌گیرد.

به گفته عما صفایی، «در اتاق بازجویی ساعت وجود نداشت و اذان که فقط باید در وقت نماز تلاوت می‌شد، به‌طور مکرر و نامنظم خوانده می‌شد. گاهی اوقات وعده‌های مختلف غذایی (صبحانه، ناهار، شام) در زمان‌های نامناسب به من داده می‌شد. سخنرانی آقای خامنه‌ای در مورد حکم اعدام به دلیل ارتداد از اسلام بر روی بلندگوها پخش شد. پس از اولین بازجویی، مرا به سوئیتی بسیار کثیف و بدون پنجره بردند. دیوارها به صورت سطحی رنگ آمیزی شده بود. رنگ مات بود و زیر آن رنگ نوشته‌هایی دیده می‌شد، بسیار دلگیر و خفه کننده بود. یک پتو به من دادند. سوئیت موکت شده بود. بدنم بخاطر گرد و غبار و رطوبت آن محیط خارش داشت.»

زمانی که صابون برای شستشو می‌خواهد، با تمسخر به وی می‌گویند «فکر کردی امدی هتل.»

وضعیت وخیم بهداشتی زندان‌های ایران بارها در گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری ذکر شده‌است.

هراس از تجاوز

بازداشت و بازجویی این شهروند مسیحی در سال ۸۹ اتفاق افتاده و هنوز بسیاری از جمله خانم صفایی، خبرها و گزارش‌ها از شکنجه معترضان سیاسی به انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری ۸۸ را به خاطر دارند.

وی می‌گوید «ما در مورد بازجویی از زنان و حتی مردان در حین بازداشت در سال ۱۳۸۸ چیزهای زیادی شنیده بودیم. وقتی چهار مرد من را دستگیر کردند، ترس تجاوز به من در ذهنم نقش بست و این باعث شد من رنج ببرم و بسیار اذیت شوم.»

عما صفایی از فضای رعب و وحشتی که ماموران برای ازار روحیش به وجود آوردند، می‌گوید «مردی با کفش وارد سلول انفرادی من شد، مأموران دیگر در را از بیرون قفل کردند. من خیلی ترسیده بودم. یک برگه‌ای در دست داشت و از من سوالات پزشکی می‌پرسید. اما پس از پایان بازجویی، او با نیشخندی پرسید: سابقه‌ی بازداشت داری؟ شوهرت می‌داند اینجا هستی؟، من هم که حالت دفاعی به خود گرفته بودم، خود را جمع و جور کردم و به چهره او نگاه نکردم و کوتاه پاسخ دادم که شوهرم می‌داند من کجا هستم.»

بازجو در مورد امنیت کشور با خانم صفایی صحبت کرده و ادعا می‌کند که «اگر آنها مسیحیان و کلیسا را متوقف نکنند، امنیت کشور به خطر می‌افتد.»

 دادگاه‌ها، بارها مسیحیان به ویژه نوکیشان مسیحی را با اتهامات واهی مانند «اقدام علیه امنیت ملی»، بدون ارایه مدرک و سند روانه زندان کرده‌است.

بازجو حتی به این نوکیش مسیحی می‌گوید که «باید خوشحال باشید که در آن کلیسایی که مخالف دولت است حضور نداری. در آن کلیسا مستقیماً به دولت حمله می‌کنند. اگر خبر به امام نماز جمعه برسد و او حکم شرعی صادر کند و فتوا بدهد، هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی مردم را بگیرد و امنیت شما مسیحیان به خطر می‌افتد.»

خانم صفایی را پس از بازجویی پیش قاضی می‌برند. قاضی پس از تفتیش عقاید و پرسش »چرا مسیحی شده‌است»، وی را تهدید می‌کند که می‌داند حکمش اعدام است.

این شهروند مسیحی در پاسخ می‌گوید «اگر خدایی که من دوستش دارم حکم اعدام مرا صادر کند، من آماده‌ی مرگ خواهم بود.»

اتهامی در پایان دادگاهی که حدود یک ساعت طول کشید مطرح نشد و خانم صفایی پس از دو و روز نیم بازداشت و بازجویی، با قید وثیقه آزاد شد تا پرونده تا صدور حکم نهایی باز است.

تمامی اقلام و کتاب‌های مربوط به مسیحیت و مسیح از جمله کتاب مقدس برای کودکان، که از منزل خانم صفایی توقیف شده بود به وی بازگردانده نشد.

یک بار در پاسخ این شهروند مسیحی که با اناجیل توقیف شده چه می‌کنند، بازجو پاسخ داد «می‌سوزانیم.»

بارها کتاب مقدس توقیف شده در منازل مسیحیان علیه آنها در دادگاه استفاده شده‌است. سپاه پاسداران چند سال پیش، احتمالا برای ایجاد ترس و وحشت، عکس‌هایی از کتاب مقدس و کتاب‌های مسیحی توقیف شده را که توقیف کرده بود، منتشر کرد.

آزار مسحیان پس از آزادی نیز ادامه پیدا می‌کند. پیمان، همسر عما، به مدت یک هفته هر روز صبح از پیمان بازجویی می‌کردند و شب او را آزاد می‌کردند. این زوج مسیحی دو بار شهر محل اقامت خود را تغییر می‌دهند ولی همیشه حس می‌کنند که تحت نظر هستند، بالاخره پس از دو سال که بازداشت و آزادی خانم صفایی می‌گذرد، تصمیم به ترک وطن و اقامت در ترکیه می‌گیرند.

سردبیر
دربارهٔ سردبیر

0 Comments

‫ارسال نظر و دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *