هنگامه یزدری – حضور مسیحیان ایرانی یا همان نوکیشان را شاید بتوان این روزها همچون نبض تپندهای در زیر پوست شهر بیشتر احساس کرد.
بسیاری درغرب، کلیساهای زیرزمینی ایران را سریعترین کلیسای در حال رشد جهان در قلب کشوری میدانند که مهد صدور اسلام رادیکال شیعی شناخته میشود. به ویژه پس از بسته شدن کلیساهای موجود به دستور وزارت اطلاعات این رشد روند سریعتری به خود گرفته است.
اما با وجود اینکه این قشر از جامعه از نخستین قربانیان انقلاب اسلامی و در ادامهی آن قتلهای زنجیرهای و دستگیریهای خودسرانه و آزار و اذیتهای بیشماری بوده و از طرفی امروزه بخش وسیعی از جامعه را تشکیل میدهند اما چندان در کارزارهای اجتماعی و اعتراضات خیابانی حضور پررنگی ندارند.
به این بهانه گفتگویی انجام دادم با کشیش منصور برجی مسئول سازمان مادهی هجده و از معدود مسیحیان فعال در حوزهی حقوق بشر تا نخست با فعالیتهای این سازمان بیشتر آشنا شویم و سپس نظر وی را در ارتباط با نقش مسیحیان به عنوان قشر آسیب دیده از حکومت جمهوری اسلامی در ساختن جامعهای بهتر دوشادوش دیگر هموطنان جویا شوم.
-لطفا در مورد عنوان موسسهای که آن را سرپرستی میکنید مختصری توضیح دهید، چرا «ماده هجده»؟
-افزایش فشارها بر اقلیتهای دینی در ایران طی چند دهه اخیر توجه بیشتری را به مسئله آزادی دین و عقیده مطالبه میکرد. آزادی دین و عقیده یک حق بنیادی است که عدم رعایت آن سرچشمه نقض بسیاری از حقوق دیگری است که در بیانیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق آزادی و مدنی تصریح شده است. ماده هجدهم این دو سند مهم بینالمللی بر «حق آزادی فکر، وجدان و مذهب» تاکید دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک دین یا عقیده به انتخاب خود شخص و همچنین آزادی ابراز آن خواه بطور فردی یا جمعی، علنی یا در خصوصی است.
این دو سند جهانی که در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۷۴ به امضا و تصویب حکومت وقت ایران رسیده، همچنان از اعتبار حقوقی برخوردار است و حکومت فعلی هم میبایست به آن متعهد باشد. اما موارد پر شمار نقض آن در سالیان اخیر به دلایل زیادی به صورت گزارش نشده باقی مانده است. در گزارشهای متعددی که تا کنون از نقض حقوق بشر در ایران تهیه و منتشر شده است، مسئله آزادی دین و عقیده به حاشیه رانده شده و مورد غفلت واقع شده است. مردم ایران و جامعه جهانی، حتی تا چند سال پیش هم، جز مقدار ناچیزی از آنچه بر جامعه بهایی ایران میرفت، گزارشهای زیادی از دیگر موارد نقض آزادی دین و عقیده نشنیده بودند. اما نقض آزادی دین و عقیده منحصر و مختص به یک گروه و حتی یک اقلیت دینی نبود. خداناباوران، مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، مسلمانان اهل سنت، و حتی شیعیانی که برداشت دینی متفاوتی از قشر حاکم بر ایران دارند، نقض این حق را به درجات مختلف تجربه کرده و میکنند. با شناختی که من امروز از حق آزادی دین و عقیده دارم، میتوانم بگویم اکثریت مردم ایران قربانی نقض این حق اساسی هستند؛ ولی عدم آگاهی کافی از این حق، باعث شده خیلیها نسبت به آن حساسیت کافی نداشته باشند و یا به حداقل آن راضی باشند.
مسئولین حکومتی ایران نیز از خلاء موجود حداکثر استفاده را کرده و در نشستهای بین المللی با استفاده ابزاری و نمایشی از برخی رهبران دستچین شده از میان اقلیتهای دینی، ژست تسامح و مدارا با پیروان دیگر ادیان را گرفتهاند.
بنابراین دلایل، سازمان ماده۱۸ با هدف آگاهسازی جامعه ایرانی از این حق بنیادی و مستندسازی موارد نقض آزادی دین و عقیده تاسیس شد. به دلیل محدودیتهای موجود و آشنایی و ارتباط بیشتر ما با جامعه مسیحیان، بیشتر فعالیت ما در ارتباط با مسیحیان ایرانی است.
-چه اقداماتی در سطح بینالمللی، سازمانها، دولتها و ارگانهای حقوق بشری برای دفاع از حقوق اقلیتهای مذهبی و بطور خاص مسیحیان ایران و رساندن صدای آنها به مجامع بینالمللی انجام میدهید؟
-گزارشهای جامع سازمان ماده۱۸ از وضعیت مسیحیان ایرانی در سالهای اخیر، مورد استفاده و استناد سازمان حقوق بشری، نهادهای دینی و مراجع سیاسی در سطح بینالمللی قرار گرفته و در رویکردها و سیاستگزاریهای آنها و نحوه برخوردی که با حکومت ایران دارند موثر واقع شده است.
ارتباط رسانهای با مخاطبان داخلی و خارجی نیز نقشی موثر و رو به افزایشی در آگاهسازی از حق آزادی دین و عقیده و اطلاعرسانی از موارد نقض این آزادی داشته است.
همچنین شرکت در جلسات، مجامع و همایشهای که به بررسی حقوق بشر در ایران و بهخصوص آزادی دین و عقیده میپردازند از دیگر فعالیتهای ماست.
ارائه دروس آموزشی به صورت سمینارهای حضوری و همچنین تهیه دروس آنلاین به منظور آشنایی عموم مخاطبان با حقوق شهروندی و آمادگی رویارویی با واقعیات دستگیری، بازجویی و زندان از جمله فعالیتها دیگر ماست.
بعلاوه، و شاید مهمتر از همه، برانگیختن مسیحیان در سراسر دنیا برای حمایت و پشتیبانی بیشتر از حقوق بشر در ایران، و بهخصوص حق آزادی دین و عقیده را میتوان از فعالیتهای موثر ما در چند سال اخیر دانست. وجود بیش از ۲ میلیارد مسیحی در سراسر دنیا سرمایه بزرگی برای فعالیتهای حمایتگرانه ما از مردم ایران و بهخصوص مسیحیان ایرانی است. آگاهسازی مسیحیان سراسر دنیا از وضعیت حقوق بشر در ایران باعث شده است که کلیساهای زیادی از کشورهای متبوع خود مطالبهگری کنند تا در روابط تجاری و سیاسی کشورشان با ایران موضوع حقوق بشر و آزادی دین و عقیده را مورد توجه قرار دهند و با کشوری که بر نقض این حقوق تعمد و اصرار دارد، وارد معامله نشوند.
هر چند در همه این موراد در ابتدای راه هستیم، اما چشماندازها امیدوارکننده به نظر میرسد.
-سالهای گذشته دیده نمیشد که مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی به صورت علنی از گسترش مسیحیت بین ایرانیان اظهار نگرانی کنند. فکر میکنید دلیل این نگرانی چیست؟ آیا آمار قابل استنادی از شمار مسیحیان نوکیش دارید؟ و این روند را چگونه ارزیابی میکنید؟
-اتفاقا اظهار نگرانی مقامات ایرانی از گسترش مسیحیت و اقبال عمومی به آن سابقه طولانیتری دارد. از حدودا سال ۲۰۰۴ به این طرف شکل علنیتری به خود گرفت. ائمه جماعت و علمای حوزه اظهار نگرانی کرده و هشدار میدادند، نهادهای امنیتی، قضایی و اجرایی هم برای رفع این دغدغهها به اشکال مختلف از جمله سخنرانی، خبر و بیانیه در مورد اقدامات لازم یا انجام شده اطلاعرسانی میکردند. آمار دقیقی از تعداد نوکیشان مسیحی و میزان گسترش مسیحیت در کشور موجود نیست و همه سعی دارند با دسترسی به آمار دقیق تصویری روشنتر از این پدیده به دست آورند. ادعاهای مختلف آماری که هم اغلب مطرح میشوند شکل تقریبی دارند. شاید بتوان با در نظر گرفتن برخی شواهد عینی گستردگی این پدیده را بهتر فهمید. به عنوان نمونه علمای استان خراسان نسبت به فاصله گرفتن جوانان از اسلام هشدار داده و از وجود بیش از ۲۰۰ کلیسای خانگی در شهر مشهد خبر میدهند، یا وقتی امام جمعه قم از گسترش کلیساهای خانگی در این شهر اظهار نگرانی میکند.
-میدانیم که زنان بیش از هر گروه دیگری پس از انقلاب اسلامی مورد تبعیض و خشونت قرار گرفتهاند. از طرفی بنا بر شنیدهها زنان درگرویدن به مسیحیت و گسترش پیام آن فعال هستند. به نظر شما چرا این موضوع با وجود خطراتی که برای آنها ایجاد میکند تا این اندازه برای آنها دارای اهمیت است؟
-فکر میکنم پاسخ دقیقتر را باید از بانوان مسیحی جویا شد. اما به نظر من دلیل گرویدن بانوان جایگاه و احترام خاصی است که آنها در کیش تازه خود مییابند. فراموش نکنیم که در میان پیروان اولیه مسیح زنانی بودند که او را در خدمت همراهی و حمایت میکردند. این در حالی بود که اغلب علمای دینی همعصر مسیح، زنان را در درک امور معنوی عاجز دانسته و جایگاه اجتماعی آنان را حقیر میشمردند. زنان ایرانی با وجود محدودیتهای بیشماری که بعد از انقلاب ۵۷ علیه آنان اعمال شده، در همه عرصهها بر شرایط اجتماعی تاثیرگذار بودهاند. طبیعی است که در زمینه آزادی دین و عقیده هم مقهور محدودیتهای اجتماعی و تهدیدات امنیتی نشدهاند.
-ماههای اخیر نیز تعدادی از نوکیشان مسیحی، از جمله خانم ماری محمدی که فعال مدنی نیز هست دستگیر شدند. آیا آماری از وضعیت کنونی و تعداد کسانی که به جرم گرویدن به مسیحیت بازداشت شدهاند در دست دارید؟
-سازمان ماده۱۸ آمار بهروز شدهای از نوکیشان دستگیر و بازدداشت شده ارائه میدهد. اما آنچه در گزارشهای دورهای و سالانه ما ارائه میشود مواردی است که اجازه علنیکردن آنها را داشتهایم. موارد بیشتری به صورت غیرعلنی توسط ما ثبت و مستندسازی میشود اما به دلایل مختلفی از جمله نگرانی خانوادهها از پیامدهای رسانهای شدن بازتاب علنی نمییابند. بعلاوه موارد بسیاری هم گزارش نمیشوند و ما ماهها یا سالها بعد از آنها آگاهی مییابیم. امروز که این مصاحبه انجام میشود حداقل ۱۵ مسیحی با احکام زندانی بین ۱ تا ۱۰ سال زندان در حبس هستند.
-از دید شما خبررسانی از جانب خانوادههای دستگیرشدگان و رساندن صدای آنها به مجامع بینالمللی از طریق رسانهها در وضعیت آنان و درشیوه برخورد حکومت با آنها تغییری ایجاد کرده است؟
-قطعا اطلاعرسانی درباره نقض آزادیهای دینی، بهخصوص در ارتباط با مسیحیان ایرانی این موضوع را به یکی از مهمترین مباحث حقوق بشری تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی ایران برای خروج از انزوای سیاسی و اقتصادی نیازمند ارائه چهرهای موجه از خود در مجامع بینالمللی است و برخور قهرآمیز با اقلیتهای دینی به دلیل فعالیتهای مسالمتآمیز دینی هر ساله از اعتبار آنها بیش از پیش میکاهد. یکی از اولین نشانههای مثبت آگاهیرسانی درباره وضعیت اقلیتهای دینی، تغییر در نوع اتهاماتی است که متوجه مسیحیان بازداشت شده میکردند. حکومت ایران که برای اتهامات عقیدتی همچون «ارتداد» یا «تبلیغ مسیحیت» توجیه قانونی نمییافت، با مغلطههای شبهقانونی فعالیتهای عقیدتی را «اقدام علیه امنیت ملی» محسوب کرد؛ توجیهی که وجاهت قانونی آن در داخل و خارج از کشور بارها زیر سوال رفته است.
به اعتقاد من دلیل فاصله گرفتن نسل جوانتر از دین حکومتی، و سست شدن پایههای مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را نباید در فعالیت پیروان دیگر ادیان دید بلکه در ناکامی حکومت در محقق کردن وعدههای رفاهی، دخالت گسترده در امور شخصی مردم، و فساد گستردهای دانست که دامنگیر حاکمیت شده است. روحانیون حاکم جایگاه خود را به عنوان راهنمای معنوی و اخلاقی اجتماع از دست دادهاند.
-در گزارشی آمده بود که شما چندی پیش در مراسمی تحت عنوان «بزرگداشت شهدای کلیسای ایران» به یادبود افرادی که در پی قتلهای زنجیرهای در دهه هفتاد کشته شدند در لندن برگزار شد سخنرانی کردید. با وجود اینکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، مسیحیت به عنوان دین رسمی شناخته شده، اما تعدادی از قربانیان قتلهای زنجیرهای ایرانیان ارمنی و مسیحی بودهاند. فکر میکنید دلیل برخورد قهرآمیز از جانب حکومت با آنها چه بوده؟
-از روز اول استقرار حکومت فعلی ایران، شهروندان از هر گرایش دینی و سیاسی، و از هر قوم و زبانی به دو دسته خودی و غیرخودی تقسیم شدهاند. افراد و گروههایی که به محدودیتهای غیرقانونی و نانوشته حکومت تمکین نمیکنند، غیرخودی به شمار آمده و هدف برخوردهای قهرآمیز قرار میگیرند.
از سوی دیگر، آزار و اذیت دینی منحصر به نوکیشان مسلمانزاده یا شاخه خاصی از مسیحیان نیست. از ابتدای انقلاب تا امروز کسانی که هدف تبعیض، اعمال فشار و محدودیتها، زندان و شکنجه حکومت قرار گرفتهاند همه اقشار و گروههای مسیحی را شامل شده است. مسیحیان کاتولیک، ارتدکس و پروتستان همگی هدف این فشارها بودهاند و شهروندان ارمنی و آشوری نیز از این قائده مستثنا نبوده و نیستند. مسیحیانی که برای آنها مراسم گرامیداشت برگزار شد، برخی در همان روزها و سالهای اول انقلاب قربانی خشونت متحجرین شدند. برخی نیز از قربانیان جنایت افشا شده در وزارت اطلاعات در دهه هفتاد خورشیدی بودند و حداقل یک نفر از ایشان به اتهام ارتداد توسط دادگاه ویژه روحانیت مشهد محکوم و اعدام شد.
-بسیاری از کلیساها یا املاک و مستغلات مربوط به مسیحیان پس از انقلاب اسلامی مصادره و جلسات فارسی کلیساها پس از سال ۲۰۱۲ تعطیل شدهاند؛ به نظر شما این شیوه در پیشگیری از گرویدن شهروندان به دیگر ادیان و همچنین باورها غیردینی چقدر موثر بوده؟
-تعطیلی کلیساهای فارسیزبان به زیرزمینی شدن کلیساها و در نتیجه گسترش بیشتر «کلیساهای خانگی» انجامیده است. اگر چه دستگیری رهبران مسیحی و تعطیل کردن کلیساهای فعال رضایت رهبر جمهوری اسلامی و علمای نگران را تا حدودی تأمین کرد، اما در درازمدت کنترل این پدیده را از دست نهادهای مسئول و حتی کلیساهای رسمی نیز خارج کرد. مسیحیان یادگرفتند که در گروههای کوچک چند نفره، دور از دید و کنترل حاکمیت با هم جمع شده و به دعا، تعلیم و آموزش کتابمقدس و دیگر فعالیتهایی بپردازند که عموما در کلیساها انجام میشد. به اعتراف برخی از مسئولان حکومتی برداشته شدن محدودیت جغرافیایی باعث گسترش کلیساهای خانگی در شهرها و روستاهای دوردست نیز شده است.
-فکر میکنید مسیحیان در داخل و خارج از کشور برای دستیابی به این آزادی چه نقشی میتوانند ایفا کنند و در همبستگی با دیگر گروههای جامعه تا چه اندازه خود را در این حرکت سهیم میبینند؟
-تلاش در جهت آگاهسازی درباره وضعیت حقوق بشر بطور کلی و آزادی دین و عقیده بطور خاص از جمله اقداماتی است که وظیفه همگی ماست. کسانی که خود را محروم از این حقوق دانسته و اغلب به همین دلیل مجبور به مهاجرت ناخواسته یا تبعید شدهاند میتوانند در تغییر شرایط برای هموطنان خود در داخل کشور مفید واقع شوند.
آزادی دین و عقیده یکی از حقوق بنیادی بشر است. نقض این حق زمینهساز نقض دیگر حقوق در اعلامیه جهانی حقوق بشر است. بنابراین همبستگی و با دیگر حرکات اجتماعی که ضامن حقوق بشر و حفظ کرامت ذاتی انسان است، وظیفه انسانی، دینی و ملی ماست.
منبع: کیهان لندن
0 Comments