زنان مسیحی ایرانی، فقط با سرکوب حکومت روبرو نیستند، تابوهای فرهنگی در جامعه مردسالار، درد و چالش آنها را برای دگراندیشی و متفاوت بودن تشدید میکند. آنها در حکومت اسلامی، به عنوان زن، مسیحی و شهروند ایرانی، با محرومیت و تبعیض سهگانه روبرو هستند.
زندان، محرومیت از تحصیل و کار، ترک اجباری وطن، تفتیش عقاید و حتی محرومیت از حق مادر بودن، بخشی از آزار و جفایی است که زنان مسیحی به ویژه نوکیشان در ایران، به دلیل باور و فعالیت مسالمت آمیز عقیدتی، در چهار دهه گذشته با آن روبرو بودهاند.
در چهار دهه گذشته، این اذیت و آزار سیستماتیک حکومت، نه تنها آنها را گوشهگیر نکرده، بلکه بسیاری از زنان مسیحی مبدل به «خادمان»، رهبران کلیساهای خانگی، و تکیهگاه شوهران مسیحی دربند خود شدهاند.
بازجو: ما رو باش، فکر میکردیم همهکاره مردها بودند
مهسا،نوکیش مسیحی، که سالها در ایران، خادم یا فعال مسیحی بوده، به ماده ۱۸ میگوید «جالب است بازجوهای وزارت اطلاعات حضور فعال و اثرگذار زنان را باور نداشتند. روز دستگیری، تعداد زنان بازداشت شده از تعداد مردان بیشتر بود. اما آنها تصور میکردند که زنان هیچکاره بودند. آنها فریفتهٔ نگاه فرومایهشان به مقام و نقش زن شدند… روز آخر یکی از بازجوها گفت: ما رو باش، ما فکر میکردیم همهکاره مردها بودند اما شما زنها هر کدومتون شبان و رهبر توی کلیسا بودید و کارهای کلیسا را با نظم و انسجام به پیش میبردید.»
نگاه تبعیض آمیز به زنان، متأسفانه فقط به بازجوها، محدود نمیشود و در جامعه مردسالار ایران،به گفته مهسا، حتی «در میان برخی از خادمین مرد نیز این تفکر دیده میشود که این اجازه را به خود میدهند که به خادمین خانم به راحتی بیاحترامی کرده و زورگویی کنند.»
معصومه،نوکیش مسیحی، در همین مورد به ماده ۱۸ میگوید «در جامعه ای که مردسالار است، پذیرفته شدن از طرف مردان جامعه به عنوان خادم خدا و اینکه زنان هم میتوانند از طرف خدا انتخاب شوند و تاثیرگذار باشند. مقاومتی که با روشهای مختلف مردان از خود بروز میدهند نظیر تمسخر، تیکه انداختن، عدم توجه و احترام وقتی خادم زن تعلیم میدهد یا موعظه میکند، مقاومت برای ایجاد رابطه دوستانه و صمیمی.»
بهایی برای الگوی زن مسیحی بودن
خادمان یا فعالان زن مسیحی، فقط هدف نیروهای امنیتی قرار نمیگیرند، بلکه مورد اذیت و آزار، برخی از افراد در جامعه خشن ایران هستند. قوانین جمهوری اسلامی، از زنان، انسانزدایی کرده و گفتمان حاکم، خشونت علیه آنها را دام میزند.
معصومه میگوید «زنانی که در خیابانها برای دعا میروند، یا به جهت خدمت سفرهای بین شهری دارند یا حتی داخل شهرهای بزرگ مجبور میشوند صبح خیلی زود یا آخر شب دررفت و آمد باشند، مورد آزارهای کلامی، متلک، مزاحمتهای خیابانی و گاهی آزارهای جنسی قرار میگیرند.»
فعالان زن مسیحی در جامعه یا زندان برای باور دینی و فعالیت مسالمتآمیز مسیحی، هزینه گرانی پرداخت میکنند. اما علیرغم این امر، آنها مرعوب فرهنگ مردسالار و زن ستیز نشده، و با خلاقیت خود را با محیط و فضای جامعه تطبیق میدهند تا بتوانند پیام مسیح و مسیحیت را با دیگران درمیان بگذارند.
مهسا میگوید «زنان خادم در ایران، باید مراقب نگاهها و برداشتها باشند. گاهی باید در جلسهای لباس گشاد و بلند میپوشیدم، زیرا مردهای آن جلسه، تا به حال زنی را بدون حجاب موی سر ندیده بودند. همچنین برای حساسیت ایجاد نشدن برای همسرانشان نیز باید با حکمت صحبت میکرد، با حکمت لباس میپوشید و….یکی از رسالتهای خادمان در کلیسا، فرهنگ سازی کتاب مقدسی است که به هر حال مستلزم زمان و تلاش است.»
از دعا تا کمک به افراد
فعالیت زنان مسیحی به کلیساهای خانگی، دعا و صحبت در مورد پیام مسیح با دیگران محدود نمیشود.
آنها درد جامعه را حس کرده و سعی در کمک به افراد، از هر باور و دینی، میشتابند، حتی زیر سایه تهدید مأموران امنیتی.
مهسا میگوید که گروهی از این خادمان زن مسیحی به «بیمارستانها، خانه سالمندان میرفتند تا به درد و دل افراد گوش دهند و از آنها با شیرینی و شکلات و …پذیرایی کنند.»
حتی در جهت تحقق عدالت اجتماعی، برخی از خادمان زن مسیحی کارگاههایی مانند کارگاه خیاطی برای زنان نیازمند جامعه ایجاد کردهاند.
خادمان و فعالان زن مسیحی صدها کیلومتر را برای برگزاری جلسه کلیسای خانگی، با اتوبوس، به روستایی دوردست میروند، در زندان تسلیم اراده بازجو نمیشوند، در مقابل فرهنگ مردسالار عقبنشینی نمیکنند و به فکر شهروندان دردمند خود هستند. این زنان مسیحی، نمادهای پایداری و امید برای همه جامعه ایران هستند که هم باور و گفتمان حاکم در حکومت، وهم جامعه را به چالش کشیدهاند.
0 Comments