همه انسانها آزاد به دنیا آمدهاند، و از نظر کرامت انسانی و حقوق با هم برابرند. آزادی بیان، محافظت در برابر شکنجه، آزادی برگزاری تجمعات مسالمتآمیز، حق بهرهمندی از آموزش و پرورش، حق درخواست پناهندگی، و آزادی دین و باور، اجرای مراسم دینی و تغییر دین، حقوق همه انسانهای جهان است.
این بخشی از اعلامیه جهانی حقوق بشر است که ۷۵ سال پیش در دهم دسامبر، سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم که جان دهها میلیون نفر را گرفت، در سازمان ملل تصویب شد. از آن روز، این سند تاریخی مبدل به یک نقشهٔ راه جهانی برای تأمین آزادی و برابری، عدالت و تضمین حقوق انسانها در سراسر دنیا شد، و قوانین اساسی بسیاری از کشورها، کنواسیونهای جهانی و میثاقهای بینالمللی از جمله میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی را تحت تأثیر شدید خود قرار داد.
برخی از مسیحیان در نوشتن این سند تاریخی بهطور مستقیم تأثیرگذار بودند، و گروهی از متفکران مسیحی و الهیاتدانان نیز از جمله افرادی بودند که بحث جدی در مورد کرامت انسانی و اهمیت آزادی، و حقوق بشر را پیش از آغاز جنگ جهانی دوم مطرح کردند. برخی از نهادهای مسیحی و احزاب الهام گرفته از مبانی مسیحیت، نیز بحث حقوق بشر را هم در عرصه عمومی مطرح کردند و هم در میدان سیاست و قدرت.
آزادی دین؛ از کنفرانس آکسفورد تا چهار آزادی روزولت
از دهه سی میلادی با پیشروی حکومتهای فاشیست و نازی در اروپا و ادامه سلطه حکومت کمونیستی در شوروی که همراه با از بین رفتن حقوق بنیادی و آزادیهای جمعی و فردی، از جمله آزادی باور و عقیده بود، بحث در مورد آزادیها و حقوق بنیادین در غرب، به ویژه با آغاز جنگ جهانی دوم، تشدید شد. در دهه های سی و چهل میلادی، میلیونها نفر نیز که در دمکراسیهای لیبرال زندگی میکردند، به دلیل بحران شدید اقتصادی، ناتوان و درمانده شده بودند.
سال۱۹۳۷ گروهی از الهیاتدانان و رهبران مسیحی، از بیش از صد کلیسا، با موضوع محوری «کلیسا، کمونته و حکومت» در چنین شرایط بحرانی در آکسفورد تشکیل جلسه دادند.
نمایندگانی از کلیساهای مختلف پروتستان و ارتدکس در کنفرانس آکسفورد، در پشتیبانی از کلیسای تحت ستم آلمان، شعار بخشی از پروتستانهای مخالف هیتلر، «بگذارید کلیسا کلیسا باقی بماند» را برای کنفرانس برگزیدند.
در حالی که حکومت کمونیست شوروی از همان آغاز هدفش برای دین زدایی از جامعه روشن بود، حکومت نازی سعی در کنترل کلیسا، و تطبیق مسیحیت با سیاست هیتلر داشت. در این میان گروهی از مسیحیان مانند دیتریش بونهوفر، الهیاتدانی که زندگیش را در راه مبارزه با هیتلر فدا کرد، و کشیش مارتین نیمولر با تشکیل کلیسای معترف در آلمان، به مقاومت در مقابل سیاست حاکم پرداختند. برخلاف کلیسای معترف، بخشی از کلیساهای آلمان درقبال سیاستهای نازی بیتفاوت بودند و برخی نیز پشتیبان حکومت شدند.
یازده روز قبل از آغاز کنفرانس آکسفورد، نازیها نیمولر را بازداشت کردند. هیئتهای شرکت کننده در آکسفورد تاکید کردند که انسانها حق انتخاب دین و روش و طریق پرستش دارند. برای شرکت کنندگان کنفرانس مسیحی آکسفورد در سال ۱۹۳۷، آزادی دینی در واقع محدود به مسیحیان نمیشد و همه انسانها و ملتها را سزاوار این آزادی میدانستند. در بیانیه پایانی کنفرانس اکسفورد، هم در مورد اهمیت مسایل روحانی تأکید شده بود و هم در مورد وظیفه کلیسا برای بهبود نظم اجتماعی. کنفرانس آکسفورد که در ان متفکران معروفی مانند راینهولد نیبور از آمریکا شرکت داشتند، به تشکیل شورای جهانی کلیساها،رای دادند.
جان فاستر دالز، دیپلمات آمریکایی، که در این کنفرانس شرکت کرده بود میگوید تا آن زمان «مسیحی اسمی» بود ولی بعد از کنفرانس آکسفورد معتقد شد که کلیساها نقش مهمی میتوانند برای صلح داشته باشند. وی در دهه پنجاه میلادی وزیر خارجه کشورش شد.
برای شرکت کنندگان کنفرانس مسیحی آکسفورد در سال ۱۹۳۷، آزادی دینی در واقع محدود به مسیحیان نمیشد و همه انسانها و ملتها را سزاوار این آزادی میدانستند. در بیانیه این کنفرانس، هم در مورد اهمیت مسایل روحانی تأکید شده و هم در مورد وظیفه کلیسا برای بهبود نظم اجتماعی.
فعالیتهای مسیحیان برای صلح و عدالت، همانند مسیحیانی که بیتفاوت و حامی دیکتاتورها بودند، فراکلیسایی بود. پاپ پیوس ۱۱ در همان سالهای ۱۹۳۷ و۱۹۳۸ بارها علیه حکومتهای توتالیتر موضع گرفت.
پس از آغاز جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ موضعگیریها برای حقوق انسانها و آزادی تشدید شد.
در سال ۱۹۴۲، فرانکلین روزولت، رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی معروف خود در مورد چهار آزادی بنیادی،یعنی آزادی بیان، آزادی پرستش، آزادی از ترس و آزادی از نیاز، برای همه انسانها سخن گفت.
فعالیتها در کلیساها و نهادهای مسیحی نیز برای صلح و حقوق بشر در سالهای جنگ شکل گرفت. شورای فدرال کلیساهای مسیح در آمریکا، که بیشتر از این نهاد با عنوان شورای فدرال کلیساها یاد می شود، بیانیه شش ستون صلح را در سال ۱۹۴۳ منتشر کرد و خواهان مواردی از جمله ارتقای حقوق بشر، پایان کولونیالیسم و آزادی دین شد. شورای فدرال کلیساها در سال ۱۹۰۸ با شرکت ۳۲ کلیسای مختلف به وجود آمد و از اهدافش بهبود وضعیت اجتماعی جامعه بود.
تلاشهای مسیحیان برای حقوق بشر تا تصویب و حتی شرکت در نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر و فرای آن تا به امروز ادامه یافت.
چارلز مالک، فیلسوف مسیحی لبنانی که تاریخساز شد
جنگ جهانی دوم با دهها میلیون کشته و جنایات وحشتناک و خرابیهایی که بشر تا آن زمان به خود ندیده بود، در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید و سازمان ملل در همان سال آغاز به کار کرد و جامعه جهانی به سرعت دست به کار شد تا با ایجاد مکانیزم ها و قوانینی از تکرار مجدد چنین فاجعه ای جلوگیری کنند.
در این میان هنری ترومن رئیسجمهور وقت آمریکا، از النور روزولت، همسر رئیسجمهور پیشین آمریکا دعوت کرد به هیئت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل بپیوندد. این مدافع حقوق زنان و مخالف تبعیض نژادی، رئیس نخستین کمیته حقوق بشر سازمان ملل شد.
در مورد تاریخساز بودن اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد آزادی دینی و تفاوتش با اساسنامههای بینالمللی قبلی، لیند لیندکویست نویسنده کتاب «آزادی دینی و اعلامیه جهانی حقوق بشر» به ماده ۱۸:«یک تفاوت دیگر هم، حق تغییر دین است که پیشتر نه در سطح ملی و نه بینالمللی، در رابطه با حق آزادی دینی وجود نداشت… ، بسیاری میگویند که همه میثاقهایی که پس از این اعلامیه تصویب شده، باید در پرتو اعلامیه جهانی تفسیر شوند و حق تغییر دین تحت قوانین بینالمللی باید محافظت شود.
درمیان دیگر افراد تأثیرگذار کمیته ای که در سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ پیشنویس اعلامیه جهانی حقوق بشر را آماده میکردند، میشود از رونه کاسن، حقوقدان نامی فرانسوی نام برد که بعدها برنده جایزه نوبل صلح شد، پن چون چانگ، معاون کمیسیون از چین که اصرار داشت به خاطر جهان شمول بودن اعلامیه جهانی حقوق بشر، از واژههایی مانند خدا و طبیعت استفاده نشود، جان همفری، حقوقدان کانادایی و چارلز جبیب مالک، دیپلمات و فیلسوف لبنانی که گزارشگر کمیسیون حقوق بشر بود، نام برد.
چارلز مالک، فیلسوف مسیحی و از نویسندگان اصلی مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ این سند تاریخی بود و تأثیر زیادی در نوشتن مواد مربوط به مسایل اقتصادی و اجتماعی داشت. ماده هجدهم این اعلامیه بر حق «آزادی اندیشه، عقیده و دین» تأکید دارد که متضمن «آزادی تغییر دین، عقیده و ایمان» نیز بوده و شامل «حق تعلیم امور دینی و مذهبی و اجرای مراسم دینی چه به صورت علنی و چه به صورت خصوصی هم میباشد.»
در مورد تاریخساز بودن این اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد آزادی دینی، لیند لیندکویست نویسنده کتاب «آزادی دینی و اعلامیه جهانی حقوق بشر» به ماده ۱۸ می گوید «مهمترین تفاوت ماده ۱۸ نسبت به مواد اساسنامههای بینالمللی قبلی دربارهٔ آزادی دینی این است که این ماده در قالب یک اعلامیه جهانی حقوق (بشری) تنظیم شدهاست. من همچنین معتقدم که این اعلامیه با تعدادی از قوانین اساسی که در مورد آزادی دینی سخن گفتهاند تفاوت دارد زیرا این بیانیه بر آزادی فکر و وجدان و نه فقط بر حق اعمال و اجرای مناسک دینی و مذهبی تأکید میکند. یک تفاوت دیگر هم، حق تغییر دین است که پیشتر نه در سطح ملی و نه بینالمللی، در رابطه با حق آزادی دینی وجود نداشت… ، بسیاری میگویند که همه میثاقهایی که پس از این بیانیه تصویب شده، باید در پرتو اعلامیه جهانی تفسیر شوند و حق تغییر دین تحت قوانین بینالمللی باید محافظت شود.»
چارلز مالک، نویسنده کتاب «مسیح و بحران»، از خانواده مسیحی ارتدکس بود و تحت تأثیر نظریه پردازان نامی مانند ژاک ماریتن فیلسوف کاتولیک قرار داشت. از میان اساتیدش میتوان از ویلیام ارنست هاکینگ، از متفکران و نویسندگان پروتستان در مورد حقوق بشر و مارتین هایدگر، فیلسوف معروف آلمانی نام برد. این دیپلمات مسیحی، در دهه پنجاه میلادی مدت کوتاهی به ریاست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و ریاست مجمع عمومی این نهاد رسید. وی همچنین نماینده لبنان در سازمان ملل و پست هایی از جمله وزارت خارجه در کشورش را برعهده داشت. این مدافع سرسخت حقوق بشر، سال ها درپی اتحاد مسیحیان از همه کلیساها کوشید. چارلز مالک استاد در دانشگاههای آمریکا از جمله هاروارد بوده، و در نهادهای مختلف مسیحی فعالیت داشت، از معاونت در انجمنهای متحد کتابمقدس تا ریاست شورای جهانی در مورد امور آموزش مسیحی. نویسنده کتاب «چالش حقوق بشر»، همچنین از سخنرانان اصلی در افتتاحیه مرکز بیلی گراهام در کالج ویتون بود. این فیلسوف مسیحی همچنین مهمترین خطر برای کلیسای اونجلیکال آمریکا، را جریان «ضد روشنفکری» میدانست.
سموئل موین، استاد حقوق و تاریخ در دانشگاه ییل آمریکا و نویسنده کتابهایی مانند «حقوق بشر، آخرین اتوپیا» و «مسیحیت و حقوق بشر»، به سازمان ماده ۱۸ میگوید که «واضح است تاثیرگذارترین شخص برای مطرح کردن ایدههای کرامت [انسانی] و شخصگرایی در اعلامیه جهانی حقوق بشر چارلز مالک، لبنانی مسیحی بود.»
چارلز مالک تأکید داشت که به جای فرد از واژه شخص انسان استفاده شود و شخص انسان مهمتر از نژاد ملیت یا هر گروه دیگری است که وی به ان تعلق دارد.
سموئل موین، استاد حقوق و تاریخ در دانشگاه ییل آمریکا و نویسنده کتاب «حقوق بشر، آخرین اتوپیا»، به سازمان ماده ۱۸:«واضح است تاثیرگذارترین شخص برای مطرح کردن ایدههای کرامت [انسانی] و شخص گرایی در اعلامیه جهانی حقوق بشر چارلز مالک، لبنانی مسیحی بود.»
چارلز مالک معتقد نبود که انسانها از یکدیگر ایزوله هستند یا جامعه انسانی، یک جمع توده وار محسوب نمیشود. این فیلسوف مسیحی بر این باور بود که «مهمترین ویژگی انسانها درچارچوب حقوق بشر این است که آنها از عقل و وجدان برخوردارند و آنها در قبال یکدیگر با روحیه برادرانه مسئول هستند. مهمترین فردی که در این کمیسیون از عقاید مالک در مورد آزادی دین و وجدان پشتیبانی کرد، رونه کاسن، از نویسندگان اصلی اعلامیه جهانی حقوق بشر و حقوقدان یهودی بود که تعداد زیادی از افراد خانواده اش را در هولوکاست از دست داده بود.
کرامت انسانی که این فیلسوف مسیحی در مورد آن تأکید داشت و در همان ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده، برای نخستین بار در قوانین اساسی کشورها، در سال ۱۹۳۷ در قانون اساسی ایرلند ذکر شد، ولی نخستین رهبر دینی، پاپ پیوس دوازدهم بود که درپیامهای کریسمس سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۴ به صراحت گفت که جهان پس از جنگ، باید بر اساس کرامت انسانی و حقوق بشر فردی باشد.
مسیحیان با ذکر آیات متعدد کتابمقدس به ویژه این موضوع که انسان شبیه خدا خلق شدهاست، کرامت انسانی را همسو با جهانبینی مسیحی دانسته و هر فردی را فقط به دلیل انسان بودنش دارای ارزش برابر میدانند.
بسیاری از مسیحیان حتی ایده کرامت انسانی را الهام گرفته از کتابمقدس میدانند. البته واژه کرامت در دورههای زمانی مختلف معنایش تغییر کرده، و کرامت انسانی که امروزه از آن استفاده میشود، در بسیاری از مواقع، به فلسفه امانوئل کانت رجوع داده می شود که طبق آن، تنها راه برای درک درست و مطمئن کرامت انسانی، که به همه، تعلق دارد در نظر گرفتن آن به عنوان جنبه ای از وجود ذاتی انسان است بدون توجه به شرایط افراد (طبقه اجتماعی جنسیت ،شغل، دین …). کانت تاکید داشت که «قیمتی برای انسان نمی شود تعیین کرد.»
پیشتر از کانت نیز سموئل پوفندورف، حقوقدان و فیلسوف آلمانی و دنی دیدرو، نویسنده و متفکر فرانسوی در دوره روشنگری و مؤلف اولین دایرةالمعارف جهان، به موضوع کرامت انسانی پرداخته بودند.
سموئل موین به ماده ۱۸ میگوید «ما مفهوم کرامت را تا سال ۱۹۳۷ در قوانین اساسی و معاهدات نمییابیم – اما این ایده که همه برابر هستند قطعاً از ادیان نجات بخش مانند مسیحیت سرچشمه میگیرد، اما زمان زیادی طول کشید تا این مفهوم اخلاقی به یک مفهوم سیاسی تبدیل شود و فکر میکنم این تبدیل (ترجمه) هنوز ادامه دارد.»
البته چارلز مالک تنها شخصیت مسیحی تأثیرگذار در روند نوشتن و تصویب نوشته بود اعلامیه جهانی حقوق بشر نبود. فردریک نولد، الهیات دان پروتستان و از مشاوران النور روزولت، از دیگر شخصیتهای مسیحی بود که بین دنیای سکولار و مذهبی ارتباط برقرار کرد، و ازنوشتن و تصویب ماده ۱۸ حمایت کرد. نولد مقالات متعددی در دهه چهل میلادی در مورد «برابری همه نژادها» و «صلح جهانی براساس عدالت» برای همه مردم جهان،نوشت، و از کلیسا خواست تا رهبری این جریان را برعهده بگیرد.
از دیگر متفکران مسیحی تاثیرگذار بر نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر، ژاک ماریتن بود که سموئل موین او را «برترین مدافع فلسفی حقوق بشر در دهه پس از جنگ» میشناسد. خانم روزولت نیز مسیحی باورمندی بود که معتقد بود «شهروندان یک دموکراسی باید غیرخودخواهانهترین زندگی را که میشناسند، الگوی خود قرار دهند، و آن زندگی مسیح است.» خانم روزولت،دهه ها، از مدافعان ضد تبعیض نژادی در آمریکا و از حامیان کشیش مارتین لوتر کینگ بود.
به جز شخصیت های مسیحی، نهادهای مسیحی و احزاب دمکرات مسیحی در فضای پس از جنگ جهانی دوم وارد عرصه سیاسی و اجتماعی شدند.
«ترویج حقوق بشر توسط نهادهای مسیحی در جامعه، امری حیاتی بود»
جین زوبویچ، تاریخدان در دانشگاه بوفالو در آمریکا، به نقش نهادهای مسیحی در مورد وضعیت حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم پرداخته و به «ماده ۱۸» میگوید «جوامع مسیحی در سراسر جهان تأثیر عمده ای بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، به ویژه در مورد مادهای در تایید آزادی دینی داشتند.» وی میافزاید «شورای فدرال کلیساها، در افزودن آزادی تغییر دین یا عقیده در ماده ۱۸،نهادی تأثیرگذار بود.»
نویسنده کتاب «پیش از راست مذهبی: پروتستانهای لیبرال، حقوق بشر و قطبی شدن آمریکا» میگوید «افرادی مانند فردریک نولد، چارلز مالک، و ژاک ماریتن،نقش مهمی در تهیه پیش نویس اعلامیه جهانی داشته و به شکلگیری زبان به کار گرفته شده در این بیانیه نیز کمک کردند.»
جین زوبویچ، تاریخدان در دانشگاه بوفالو در آمریکا،به ماده ۱۸: «جوامع مسیحی و سازمانهایی مانند شورای فدرال کلیساها در خط مقدم ایجاد حمایت عمومی از حقوق بشر بودند. اعلامیه جهانی برای اجرای خود به حمایت عمومی متکی بود و ترویج حقوق بشر توسط مسیحیان بسیار حیاتی بود.»
وی میافزاید «جوامع مسیحی و سازمانهایی مانند شورای فدرال کلیساها در خط مقدم ایجاد حمایت عمومی از حقوق بشر بودند. اعلامیه جهانی برای اجرای خود به حمایت عمومی احتیاج داشت و ترویج حقوق بشرتوسط مسیحیان بسیارحیاتی بود.»
نویسنده مقاله «پروتستانهای آمریکایی و عصر حقوق بشر ضد نژادپرستی»، به «ماده ۱۸» میگوید که نهادهای مسیحی مانند شورای فدرال کلیساهاُ در آمریکا، حقوق بشر را به حق آزادی دینی و مذهبی محدود نکردند و در بیانیه ۱۹۴۸ به مسایل اجتماعی و اقتصادی نیز پرداختند.
این تاریخدان میافزاید «به عبارت دیگر، شورای فدرال کلیساها، با الهام از اعلامیه جهانی، در سال ۱۹۴۸موضع قاطعی اتخاذ کرد که نژادپرستی در داخل ایالات متحده را یک موضوع حقوق بشری دانست.»
سموئل موین در مورد تأثیر احزاب دمکرات مسیحی که پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای مختلف اروپا به موفقیتهای انتخاباتی رسیده بودند، بر اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید، «من فکر نمیکنم نفوذ زیادی داشتند، اگرچه رونه کاسن با نقطه نطرات همکاران مسیحیش به ویژه چارلز مالک موافق بود ولی باید در نظر داشت احزاب دموکراتیک مسیحی در همان زمان نوشتن پیش نویس اعلامیه حقوق بشر در اروپای غربی به قدرت و هژمونی دست یافتند، بنابراین جای تعجب نیست که ایدههای هژمونیک این جنبش درزمان احیای اندیشه حقوق بشر طنین انداز شدند.»
در آن زمان سازمان ملل فقط ۵۶ عضو داشت و اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از بحثها و گفتگوها در دهم دسامبر ۱۹۴۸ با رای مثبت ۴۸ کشور از جمله ایران و بدون رای مخالف به تصویب رسید، و این سند تاریخی مبدل به نقشه راهی برای میلیاردها نفر در جهان از جمله ایرانیان تا به امروز شد.
آرمان شهر حقوق بشر برای همه ما
اعلامیه جهانی حقوق بشر شامل ۳۰ ماده است و حقوق و آزادیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی همه انسانها را در نظر گرفتهاست. اگرچه این سند تاریخی الزام اور نبود، ولی الهام بخش و نقشه راه هفتاد معاهده و میثاق در سطح جهانی و منطقه ای شد، از جمله میثاق بینالمللی مدنی و سیاسی که ایران از امضا کنندگان است. بارها و از جمله در نشست اخیر سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر از حکومت ایران خواستند که به تعهداتش در این میثاق از جمله رعایت حقوق بشری مردم ایران از جمله اقلیتها ی مذهبی و دینی پایبند بماند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر، استانداردی شد برای بسیاری از کشورها برای تطبیق حقوق اساسی شان با این سند. سازمانهای حقوق بشری جهانی مانند عفو بینالملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر،را محور فعالیت های خود دانسته اند، و برخی از سازمانهای مدافع حقوق بشر، برخی از مواد این اعلامیه را به عنوان نام خود برگزیده اند که گویای فعالیتشان است، از سازمان ارتیکل ۱۹ که برای آزادی بیان در کشورهای مختلف فعالیت میکند تا سازمان ماده ۱۸ که تمرکزش بر حقوق بشری و انسانی مسیحیان ایران است.
حقوق و آزادیهای بنیادین ذکر شده در این سند تاریخی کالای لوکس است برای برخی و همه انسانها، فرای جنسیت، دین و باور، قومیت و غیره فقط به خاطر انسان بودن دارای این حقوق هستند که در بسیاری از جاها مانند ایران از آنها سلب شدهاست. به عنوان مثال برابری زن و مرد، حق دسترسی به آموزش و پرورش و کار و داشتن مکان پرستش، حق است،و نه بذل و بخشش حکومت.
نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر، هفتاد و پنج سال پیش سفری برای همه انسانها آغاز کردند. سفری که با تأکید بر کرامت انسانی و حقوق سلب ناپذیر همه انسانها آغاز شد. به عبارتی دیگر حقوق و آزادیهای بنیادین ذکر شده در این سند تاریخی کالای لوکس است برای برخی و همه انسانها، فرای جنسیت، دین و باور، قومیت و غیره فقط به خاطر انسان بودن دارای این حقوق هستند که در بسیاری از جاها مانند ایران از آنها سلب شدهاست. به عنوان مثال برابری زن و مرد، حق دسترسی به آموزش و پرورش و کار و داشتن مکان پرستش، حق است، نه بذل و بخشش حکومت.
به صراحت در مورد برخی از این نویسندگان، میتوان گفت که در زندگی خود تجربه سرکوب حکومتهای سرکوبگر و تبعیض از سوی افراد جامعه را چشیده بودند. به عنوان مثال رونه کاسن، بیش از بیست نفر از افراد خانواده اش را در هولوکاست از دست داده بود، چارلز مالک مدتی در المان در زمان روی کار آمدن نازیها زندگی کرده بود و حکومت وحشت را دیده بود. هانسا مهتا،در کنار گاندی برای استقلال کشورش از استعمار مبارزه کرده بود، وبرای برابری زنان و مردان در کشورش کوشیده بود. جان همفری کانادایی، که تحث تأثیر بحران اقتصاد دهه سی میلادی قرار گرفته بود، در زمان کودکی به دلیل معلولیت مورد آزار در مدرسه قرار گرفته بود و میدانست نابرابر بودن به چه معناست.
سعید محمودی استاد حقوق بینالملل دانشگاه استکهلم به «ماده ۱۸» در مورد نقش و وظیفه حکومت در رابطه با اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید «وقتی صحبت از اعلامیه جهانی حقوق بشر یا سایر اسناد جهانی حقوق بشر به میان میآید، حکومت ها یا به عنوان حافظ حقوق ذاتی مندرج در آن اسناد (مانند حق زندگی) یا به عنوان تسهیلکننده دستیابی هر فرد به حقوق اعلام شده (مانند حق کار) باید عمل کنند. این وظایف دوگانه دولتها باید بدون هیچ گونه تمایزی بین اکثریت جمعیت و اقلیتها کار کنند. .. اما نمیتوان فراموش کرد که حقوق اقلیتها در اکثر موارد توسط خود حکومتها نقض میشود و در این موارد تنها راه حل، مراجع بینالمللی نظارتی مانند کمیته حقوق بشر سازمان ملل است.»
به عبارت دیگر، حکومتها،نهادها و یا افراد، به بهانهها و دلایل مختلف از جمله تفاوت فرهنگی، سنت، دین یا توسعه اقتصادی، حقوق و آزادیهای ذکر شده انسانها، در اعلامیه جهانی حقوق بشر، نمیتوانند نقض کنند.
در سندها و بیانیههای حقوق بشری جهانی که در دهههای بعدی به تصویب رسید در مورد تفکیکناپذیری، و به هم پیوستگی و در هم تنیدگی حقوق بشر نیز تأکید شد.
تفکیکناپذیری به این معناست حکومت نمیتواند فقط یک مجموعه از آزادیها و چند مورد حقوق ذکر شده در اعلامیه حقوق بشر را قبول کند و بقیه را نادیده بگیرد.
به هم پیوستگی و در هم تنیدگی حقوق بشر نیز به آن معنا است که آزادیها و موارد حقوق بشری، تأثیر متقابل، بریگدیگر دارند. به عنوان مثال برخورداری انسانها از امنیت؛ آزادی و درامان بودن آنها از خشونت حکومتی و بازداشتهای خودسرانه (ماده ۳ وماده ۹)، موجب میشود که به عنوان مثال، بدون واهمه از سرکوب، شهروندان از حق آزادی بیان (ماده ۱۹) بهرهمند شوند، بدون نگرانی در مراکز پرستش و منازل خود عبادت کنند (ماده ۱۸) و بدون ترس از یورش نیروهای امنیتی دست به برگزاری تجمعات مسالمت امیز(ماده ۲۰)، بزنند.
سی ماده نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر، آرمان شهری برای همه ملتها، و مردمان جهان، از جمله ایرانیان را ترسیم کرده که میتواند کاملاً به واقعیت بپیوندد.
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.
0 Comments