استفان کیم سو هوان، رهبر کاتولیکهای کره جنوبی، شجاعانه از دموکراسی در کره جنوبی دفاع کرد، کلیسایش مبدل به مامن برای معترضان به دیکتاتوری نظامی شد، از کارگران، «کشیشان عدالتخواه» و کشاورزان پشتیبانی کرد، هیچگاه باب مذاکره با حکومت را نبست ولی به صراحت از مقامات کشورش انتقاد کرد و با گفتگو به نجات معترضان محکوم به اعدام شتافت. رهبر کاتولیکهای کره جنوبی که حامی انجمنهای خیریه هم بود معتقد بود که «دلیل وجود کلیسا در جهان برای خدمت به همه است و نه اینکه کلیسا مشغول کارهای خودش باشد.»
زمانی که نخستین کاردینال تاریخ کره جنوبی در سن ۸۶ سالگی در سال ۲۰۰۹ درگذشت، از رسانههای بینالمللی گرفته تا رئیسجمهور و رهبر اپوزیسیون کشورش، نقش «تاریخی» این قهرمان دموکراسی را ستودند و از وی به عنوان «ندای وجدان کره جنوبی در دوران تاریکی» و «ستاره راهنما در تاریخ مدرن ملت» یاد کردند.
زندگی و فعالیت نخستین کاردینال کره جنوبی با بخش مهمی از تاریخ مسیحیت در کشورش درهم آمیخته است.
جفا، مقاومت و خدمت
مسیحیت در کشور کره، ریشه کاملاً بومی دارد و در اواخر قرن هیجدهم از طریق یک کره ای که در چین به مسیحیت در کلیسای کاتولیک گرویده بود به مردم سرزمینش معرفی شد.
خاندان کنفوسیوسی جوستون، کلیسای کاتولیک و رشد آن را تهدیدی برای خود دیده و به شدت در قرن نوزدهم مسیحیان را سرکوب کرده و هزاران نفر به دلیل ایمان مسیحی قتلعام شده یا به زندان افتادند. تعداد کاتولیکهایی که به دلیل باور خود جان باختند بین هشت تا ده هزار نفر تخمین زده میشود. یکی از این باورمندان کاتولیک پدر بزرگ استفان کیم بود که در جریان سرکوب دهه شصت قرن نوزدهم در زندان جان باخت. جفای شدید به شدت کاتولیکها را حاشیه نشین کرد و بسیاری از آنها مدتها در فقر زندگی میکردند.
استفان کیم سو هوان در منطقه روستایی، در سال ۱۹۲۲ میلادی در یک خانواده بی بضاعت و کاتولیک، که خاطره پدر بزرگ «شهیدش» زنده بود، به دنیا آمد و بزرگ شد. این رهبر مسیحی میگفت که احساس میکرد که «خون شهیدان همچنان در بدنش جریان دارد.»
کاتولیکها به دلیل قتلعامهای پی درپی و فشار شدید بر آنها، در جامعه برای مدتها منزوی شده و در مسایل اجتماعی و سیاسی فعالیت نمیکردند. کلیسای پروتستان، از اواخر قرن نوزدهم با حضور میسیونرهایی از کلیساهای مشایخی، متدوتیست، تعمیدی و انگلیکن، به جامعه کره معرفی شد. در آن زمان حکومت کره خواستار گشایش به سوی دنیای غرب و آمریکا بود و مشکلی با حضور میسیونرها و فعالیت آنها نداشت. کلیسایهای پروتستان به ویژه کلیسای مشایخی با ساختن بیمارستانها و خدمات پزشکی، حتی نزدیکان به حکومت را درمان کرد.
عناصر مختلفی در توسعه کلیسای پروتستان در کره کمک کرد، از جمله ساختن نخستین مدارس و بیمارستانهای مدرن در کشور، نگاه برابری خواهانه داشتن و کمک به همه افراد فرای طبقه اجتماعی و دین و جنسیت. بسیاری این تغییر ساختاری در جامعه را تأثیرگذار در توسعه عدالت اجتماعی و دمکراسی کشور میدانند.
کلیسای مشایخی و میسیونرها به ویژه تأکید به بومی کردن نهادهای مسیحی داشتند، به عبارت دیگر کلیسا خواهان آن بود که خود کره ایها اداره امور را در دست داشته باشند و نه میسیونرهای غربی. مسیحیان دهها دانشگاه و صدها مدرسه در این کشور راهاندازی کردند.
در اوایل قرن بیستم حتی شاهد «بیداری روحانی «در پیویانگ، پایتخت فعلی کره شمالی هستیم. گسترش مسیحیت چنان در این شهر قوی بود که به ان اورشلیم شرق میکفتند. البته کمونیستها پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، با تسلط بر بخشی از کره که کشور کره شمالی شد، کاملاً دست به دین زدایی از جمله کشتار مسیحیان و نابود کردن کلیساها کردند. این سرکوب هنوز ادامه دارد و کره شمالی مبدل به صدرنشین کشورهای سرکوبگر مسیحیان در جهان شده است.
برخلاف کره شمالی، کره جنوبی که پس از جنگ جهانی دوم فقیر و اقتصادش در سطح کشوری مثل هاییتی بود، در دهههای گذشته مبدل به کشوری با اقتصادی پویا و سیزدهمین اقتصاد بزرگ جهان شده است. کشوری که دو قرن پیش مسیحی میکشت، پس از آمریکا، بیشترین میسیونرها را به نقاط مختلف جهان میفرستند و بیش از ۲۰ هزار میسیونر در حدود ۱۷۰ کشور جهان فعالیت دارند. مسیحیان در سال ۱۹۰۰ فقط یک درصد جمعیت راتشکیل میدانند ولی در حال حاضر با حدود ۳۰ درصد، بزرگترین گروه دینی این کشورهستند، بوداییها با ۱۴درصد در مکان دوم قرار دارند، ولی بیش از نیمی از مردم این کشور خود را متعلق به هبج دین و مذهبی نمیدانند. اکثریت مسیحیان کره جنوبی متعلق به کلیساهای مختلف و فرقههای پروتستان هستند و حدود ۱۱ درصد جمعیت کشور کاتولیک محسوب میشوند. تعدادی از کلیساهای بزرگ جهان، برحسب تعداد اعضا، در این کشور قرار دارند.
مسیحیان کره جنوبی، پس از جنگ به شدت به فعالیتهای بشارتی پرداختند و در مسایل اجتماعی نیز از جمله حمایت از کارگران و کشاورزان پیشرو بودند. در کنار مسیحیان کره ای، کمپینها و نهادهای بشارتی آمریکایی نیز به شدت پس از جنگ جهانی دوم در کره جنوبی بسیار فعال بودند، کمپین بشارتی بیلی گراهام در سال ۱۹۷۳ در کره جنوبی با استقبال میلیونی شهروندان این کشور روبرو شد و مدارس آموزش الهیات متعددی پس از این کمپین ساخته شد.
ریشه دواندن و اعتبار مسیحیان در جامعه، در کنار موعظه و تعلیم انجیل، خدمات درمانی و آموزشی به همه جامعه، به دههها فعالیتهای ملی گرایانه و عدالتخواهانه آنها، و دفاع از دمکراسی نیز مربوط میشود. بسیاری از مسیحیان در مواقع حساس از حقوق همه شهروندان و استقلال ملی دفاع کردند.
پروتستانها در میان فعالان اصلی و رهبران جنبش ملیگرای موسوم به اول مارس در سال ۱۹۱۹ که علیه نیروهای اشغالگر ژاپن دست به اعتراض و مقاومت زدند، بودند. ژاپن سال ۱۹۱۰ کره را ضمیمه کشورش ساخت و به شدت دست به سرکوب شهروندان این کشور زد، امری که تا پایان جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن در جنگ ادامه داشت.
کاتولیکها نیز به تدریج از انزوای اجتماعی و سیاسی خارج شدند، و در دهههای پس از جنگ جهانی دوم تا پیروزی دمکراسی در سال ۱۹۸۷، با رهبری کاردینال کیم در خط مقدم عدالتخواهی بودند. این رهبر مسیحی به ویژه پس از سال ۱۹۷۲ و تغییر قانون اساسی که به دیکتاتور نظامی قدرت مطلق داد، وارد عرصه سیاسی شد. این رهبر مسیحی حتی در زمان سکوت و ترس، در پیام کریسیمس خود خواستار رفتن کشورش به سوی دموکراسی شد. این مبارزه تا سال ۱۹۸۷ و برقرار دموکراسی ادامه یافت.
کلیسایی در خدمت همه، حمایت از کارگران گرفته تا «کشیشان عدالتخواه»
از عواملی که در تفکر و فعالیت کیم سو هوان تأثیر گذاشت، میتوان در کنار جان باختن پدربزرگش دز زندان در زمان سرکوب کاتولیکها، از تجربه فقر وی نام برد. کیم سو هوان تجربه فقر را هم در زندگی شخصی و کودکیش تجربه کرد و همزمانی که در سال ۱۹۵۱ فعالیت کشیشی خود را در کلیسای آندونگ در منطقه روستایی آغاز کرد. اکثریت اعضای کلیسایش در فقر شدید بسر میبردند.
کیم سو هوان پس از مدت کوتاهی برای ادامه تحصیل در رشته جامعهشناسی در سال ۱۹۵۶ به آلمان میرود. حدود هفت سال بعد در سن ۴۲ سالگی به کشورش بازمیگردد و مدیر نشریه کاتولیک تایمز میشود و دست به ترجمه و انتشار «قانون اساسی شبانی برای جهان مدرن» از مدارک اصلی شورای واتیکان دوم میزند. این شورا از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ تحت نظر پاپ فعالیت کرد و خط مشی کلیسا را تعیین کرد و روی مسایلی از جمله حضور فعالتر این نهاد در جامعه و رویارویی با مشکلات اجتماعی تأکید داشت.
وی از سال ۱۹۶۸ زمانی که به عنوان رهبر کلیسای کاتولیک انتخاب شد، تغییرات زیادی را در کلیسا در جهت حمایت از «بی صدایان» به همراه آورد و کلیسا مبدل به نیرو و مامن مهمی در جنبش دموکراسی در کره جنوبی شد. پاپ پل ششم، اسقف اعظم کلیسای سئول، را یک سال بعد به عنوان نخستین کاردینال کره جنوبی برگزید.
کیم حامی فقرا بود و در مسائل اجتماعی و دموکراسی شرکت فعال داشت و با سرکوب خشونتآمیز اتحادیههای کارگری مخالف بود. در پایتخت کره جنوبی، او در راستای اجرای خط مشی واتیکان دوم تلاش کرد و فعالیتهای بشارتی را تشدید کرد. یکی از اولویتهای او پیگیری گفتگو با غیر مسیحیان بود.
کلیسای کاتولیک مانند کلیسای پروتستان نهادهای مدنی، ایجاد کرده بود. استفان کیم پیش از منصوب شدن به سمت اسقف اعظم کاتولیکها درکشورش، اسقف در شهر ماسان و ریاست «جوانان کارگر کاتولیک» را برعهده داشت. زمانی هم که رهبر کاتولیکهای کشورش شد از حقوق کارگران و سندیکاها که هدف نظامیان بودند، پشتیبانی میکرد.
دونالد بیکر، استاد تمدن و تاریخ کره در دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا، در مورد «جوانان کارگر کاتولیک» به سازمان ماده ۱۸ میگوید «این نهاد در جهت حمایت از کارگران با دستمزد پایین و تلاش برای رفاه کارگران فعایت میکرد. اعضای آن سازمان، از جمله روحانیون کاتولیک، به کارگران در مورد حقوق قانونی خود آموزش میدادند و هنگامی که کارگران سعی در بهبود شرایط کار در خود داشتند اعتراض کردند از محل کار اخراج شد، به زودی شروع به درگیری با مدیران کارخانه و مالکان شدند.»
این استاد دانشگاه که کتابهای متعددی در مورد کره از جمله کاتولیکها در این کشور نوشته، میافزاید «استفان کیم فردی معتدل بود، میان محافظه کارها و رادیکالهای کلیسای کاتولیک. وی برای عدالت اجتماعی تلاش میکرد، اما او همچنین میخواست از سیاسی جلوه دادن کلیسا جلوگیری کند. علاوه بر این، او میخواست کلیسا یک خیمه بزرگ باشد که در آن هر دو باشند یعنی محافظه کاران و مترقیها بتوانند احساس کنند که کلیسا به آنها تعلق دارد. استفان کیم فقط زمانی علنی صحبت میکرد که احساس میکرد که مقابل چالش آشکاری برای عدالت اجتماعی قرار گرفته است و نمیتواند بی سر و صدا با آنها برخورد شود مانند زمانی که اسقف چی هاکسون در سال ۱۹۷۴ به دلیل حمایت از یک گروه دانشجویی که خواستار احیای دموکراسی بودند بازداشت شد یا زمانی که عضوی از آن باشد از جنبش کشاورزان کاتولیک در سال ۱۹۷۹ ربوده شد. در غیر این صورت ترجیح داد برای ارتقای دموکراسی و بهبود زندگی [در کره جنوبی] در پشت صحنه کار کند.»
«چاره ای نداشتیم جز حقیقت ما را آزاد کند»
کاردینال کیم در مورد فعالیت سیاسی خود نوشت: «من ناخواسته در مرکز حقوق بشر و عدالت اجتماعی ایستادم. برخی ممکن است تصور کنند که من شخصاً به سیاست علاقه داشتم. اما با نگاهی به گذشته، در دوران ظلم و ستم، دورانی تاریک، چاره دیگری نداشتیم جز اینکه منتظر باشیم تا حقیقت ما را آزاد کند. چگونه یک کشیش به عنوان نماینده مسیح میتواند در چنین زمانی سکوت کند؟»
وی همچنین بارها وزیرانی را که به کلیسا میآمدند با صراحت از منبرش مورد انتقاد قرار میداد و یکبار هم در ملاقات با یکی از دیکتاتورهای حاکم، وضعیت کشور را با وسترن مقایسه کرده بود که هرگس اسلحه دست میگیرد، برنده میشود.»
استفان کیم در سخنرانیهایش دیکتاتورها را به چالش میکشید و در یکی از آنها گفته بود روزی مردم علیه رژیم سرکوبگر قیام خواهند کرد. به همین دلیل است که دیکتاتوریها در سراسر جهان در حال فروپاشی هستند… هیچ تضمینی وجود ندارد که این اتفاق در کشور ما رخ ندهد.»
استفان کیم همچنین از انجمن «کشیشان کاتولیک عدالتخواه» که در سال ۱۹۷۴ تشکیل شد، و درپی دموکراسی و عدالت اجتماعی بود، حمایت کرد.
رهبر کاتولیکهای کره جنوبی، علیرغم انتقاد از حکومت و موضعگیری صریح در مورد حقوق بشر، هیچگاه درب مذاکره با دیکتاتورها را نبست و از این طریق به کمک شهروندان دربند شتافت.
دونالد بیکر در این مورد با اشاره به کشتار معترضان در سال ۱۹۸۰ در گوانگچو میگوید «این کانال ارتباطی تحت رژیم جدید چون دو هوان، که با قتلعام گوانگجو در ماه مه، ۱۹۸۰ آغاز شد، مفید بود. آن حمله توسط نیروهای ارتش کره به جمعیت غیرنظامی در آن زمان پنجمین شهر بزرگ کره جنوبی که در آن زمان شروع شد. به مدت ده روز، بزرگترین تراژدی سیاسی در تاریخ کره پس از جنگ کره بود. هنگامی که کاردینال کیم از اسقف گوانگجو، اسقف یون گونگهویی، متوجه شد که چه اتفاقی برای مردم آن شهر میافتد، بلافاصله ترتیب ملاقات با چون دو هوان را داد. متأسفانه، او نتوانست چون را متقاعد کند که ارتش خود را لغو کند. با این حال، یک ماه یا بیشتر بعد، او توانست ملاقاتی بین چون و اسقف یون دربارهٔ سرنوشت سه مرد جوانی که به دلیل نقششان در تظاهرات دموکراسیخواهانه گوانگجو دستگیر و به اعدام محکوم شده بودند ترتیب دهد. پس از آن جلسه، حکم اعدام این افراد لغو و به حبس ابد تغییر یافت (اما بعد از چند سال آزاد شدند). آن مردان جوان کاتولیک نبودند… با این وجود، کاردینال کیم تمام تلاش خود را برای اطمینان از اعدام نشدن آن مردان انجام داد. همین که آنها انسانهایی مستحق عدالت بودند کافی بود تا او را متقاعد به عمل کند.»
وی همچنین در سال ۱۹۸۷ زمانی که مبارزات برای دموکراسی تشدید شده بود و گروهی از معترضان به دیکتاتوری و دانشجویان معترض به کلیسایش که مامن دمکراسی خواهان بود؛ پناه آوردند، این رهبر مسیحی در مقابل مأموران امنیتی که میخواستند برای دستگیری آنها به کلیسا یورش بیاورند، ایستاد و گفت در ابتدا باید از روی من رد شوید، بعدش کشیشان و پس از آنها خواهران روحانی. مأموران از حمله صرفنظر کردند. شهروندان کره جنوبی بالاخره پس از دههها مبارزه در ۲۹ ژوئن ۱۹۸۷پس از تسلیم دیکتاتور نظامی، به حکومتی دمکراتیک دست یافتند.
حامی محرومان از ضعفهایش سخن میگفت
استفان کیم که ۳۰ سال در سمت رهبرکاتولیکهای کره تا سال ۱۹۹۸ فعالیت داشت بخشی از وقت خود را با حاشیه نشینان میگذراند و تایک داشت که «محبت به دیگران از محبت به خدا ناگسستنی است.» وی همچنین در پیامی گفته بود «بیایید امسال دعا کنیم و تلاش کنیم تا این جامعهای را که در آن زندگی میکنیم، تبدیل کنیم، که جامعهای بیقلب نباشد، بلکه به جامعهای که به مردم احترام میگذارد، جامعهای مهربان، جامعهای که بتواند برای دیگران گریه کند.»
این رهبر مسیحی از حقوق کارگران خارجی دفاع میکرد و خواستار صلح با کره شمالی بود ولی بر آزادی دینی در ان کشور تأکید داشت.
وی همچنین میگفت که برخی مواقع میخواسته تحت فشار به فعالیتهایش پایان دهد و صلیبش را برزمین بگذارد. این مدافع محرومان که زندگی بسیار ساده ای داشت همچنین احساس میکرد که باید بیشتر برای فقرا کار انجام میداد و میگفت «ترس از دست دادن رفاه باعث شد که بین آنها زندگی نکنم.»
این رهبر مسیحی در سن ۸۶ سالگی در ۱۶ فوریه ۲۰۰۹ با اهدای قرینه چشمانش، پس از مرگش، نیز زندگی هزاران نفر را تغییر داد و تعداد کسانی که چه در قید حیات و پس از مرگ اعضای خود را به دیگران اهدا کردند، به شدت افزایش یافت.
اگرچه از موعظهها، نوشتهها و پیامهای کاردینال کیم، ۱۸ جلد کتاب منتشر شده، اما شاید بتوان فلسفه همه آن را در پیام آخرش به کسانی که به ملاقاتش میامدن خلاصه کرد. پیامش ساده بود و گویا: «در تمام زندگیام خیلی به من محبت شده است. بسیار از شما متشکرم. امیدوارم به همدیگر هم محبت کنید.»
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.
0 Comments