بونهوفر،کشیشی که به جنگ هیتلر،کلیسای «سازشکار» و سکوت رفت

by | 20 فروردین 1400 | مقاله و تحلیل

فرد پطروسیان- «سکوت در برابر شر خود شر است و خداوند از گناه ما نخواهد گذشت.حرف نزدن، حرف زدن است. عمل نکردن، یک عمل است.»

این سخنان دیتریش بونهوفر، الهیات‌دان آلمانی و از مخالفان سرسخت هیتلر و تسلط ایدئولوژی نازی بر کلیسای آلمان است. کشیش بونهوفر، برخلاف اراده دیکتاتور آلمان، زمانی که بسیاری از کلیساهای کشور تسلیم اراده رایش سوم شدند، مخفیانه به شاگردسازی و تدریس الهیات پرداخت، به «جبهه مقاومت» علیه نازی‌ها پیوست، از یهودیان دفاع کرد و حتی موفق شد برخی از آنها را از آلمان فراری دهد. در هشت دهه گذشته، زندگی، کتاب‌ها، و فعالیت‌های نویسنده معروف «بهای شاگردی»، بر بسیاری از کنشگران مدنی، مسیحیان و الهیات‌دانان، تأثیر گذاشته و حتی اخیراً مقالات متعددی در مورد یافتن امید در دوران کرونا، در نوشته‌های بونهوفر منتشر شده‌است. استاد الهیات دانشگاه برلین که زندگی «مسیح محور» را موعظه می‌کرد، هزینه گزافی برای «شاگردی» مسیح داد: محرومیت از کار و تدریس، زندان و بالاخره اعدام در سن ۳۹ سالگی در نهم آوریل ۱۹۴۵ به اتهام نقش در طرح عملیاتی برای ترور هیتلر.

هشدار به آلمان، «بُتی» به نام «هیتلر»

اول فوریه سال ۱۹۳۳، دو روز پس از به قدرت رسیدن هیتلر، این کشیش پروتستان در برنامه رادیویی به شدت از صدراعظم جدید آلمان انتقاد کرده و هشدار داد که آلمان نباید از هیتلر مانند «بت» پیروی کند. البته برنامه رادیویی قطع شد و بونهوفر فرصت نیافت تمام پیامش را به گوش آلمان‌ها برساند.

هدف حزب نازی تسلط کامل بر تمامی نهادهای جامعه بود و کلیسا به عنوان یکی از مهمترین نهادهای بنیادی آلمان باید تحت کنترل حکومت درمی‌آمد. البته هیتلر و اطرافیانش، به کنترل کلیسا بسنده نکرده و در پی «نازی‌سازی» کلیسا، یا خلق مسیحیتی براساس ایدیولوژی حاکم بودند چرا که قصد آنها تغییر تمدن غرب بود.

برای حزب نازی که یهودی‌ستیزی و نژادپرستی محور باورشان بود، ایمان به مسیح به عنوان مرکز زندگی مسیحیان، و وظیفه آنها برای محبت به همه، از جمله یهودیان، از جمله موضوعات غیرقابل قبول بود.

نازی‌ها حتی قبل از رسیدن به قدرت، دشمنی با مسیحیان و مسیحیت را در کنار یهودی‌ستیزی آغاز کردند. برای آنها منجی کسی به جز هیتلر نبود، موضوعی که در سرود جوانان هیتلر به گوش می‌رسید: «دیگر خاخام و پاپ نمی‌خواهیم… ما دوباره می‌خواهیم بی‌دین شویم… هیتلر منجی مااست.»

در مسیر مسیحیت‌زدایی از آلمان، حکومت هیتلر، هم مخالفان سرسختی از جمله رهبرانی مانند بونهوفر و کشیش مارتین نیمولر در قلب کلیسا داشت، و هم هزاران هم دست، کوچک و بزرگ.

کلیسای مسیح، کلیسای «نازی» و هزاران کشیش «تماشاچی»

«جنبش ایمان مسیحیان آلمانی» یا «مسیحیان آلمانی» که از سال ۱۹۳۲ در درون کلیسا شکل گرفته بود، به شدت یهودی‌ستیز، ملی‌گرای افراطی و هوادار حزب نازی بوده و حتی برخی از اعضای آن خواستار حذف کامل عهد عتیق و بسیاری از نوشته‌های عهدجدید بودند.

در آوریل سال ۱۹۳۳، قانونی (اصل آریایی) در آلمان تصویب می‌شود که افراد غیرآریایی به ویژه یهودیان از فعالیت در خدمات دولتی کنار گذاشته شوند. این تبعیض ابعاد گسترده‌تری گرفت و حتی کسانی نیز که با غیر آریایی‌ها ازدواج کرده بودند هدف این قانون قرار گرفتند. در واقع سیاست یهودی‌ستیزی نازی‌ها از همان روزهای اول آغاز شد و به اردوگاه‌های مرگ و نسل‌کشی ختم شد.

 «مسیحیان آلمانی» چند ماه بعد خواستار این شدند که «اصل آریایی» در کلیسا هم به اجرا درآید و مسیحیانی را که از تبار یهودی هستند، محروم از خدمت در کلیسا کنند. این امر فقط یک اقدام اداری و سازمانی نبود بلکه زیر پا گذاشتن اصول عقاید بنیادین کلیسا محسوب می‌شد. به عبارت دیگر، نژاد تعیین‌کننده بود و نه ایمان به مسیح و غسل تعمید.

در این میان، گروهی از کشیشان پروتستان که بعدها «کلیسای معترف» نام گرفت و بونهوفر از چهره‌های شاخص و فعال آن بود، برای استقلال عمل از حزب نازی و مقابله با «اصل آریایی»، به مقابله با «مسیحیان آلمانی» برخاستند. بونهوفر همچنین به اطلاع‌رسانی گسترده در محافل کلیسایی خارج از المان، از جمله شورای کلیسای جهانی دست زد.

در سال‌های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴، کلیسای پروتستان آلمان و ۱۸ هزار شبان و کشیش به سه قسمت تقسیم شدند، کمتر از یک سوم کشیشان کشور به خط نازی و «مسیحیان آلمانی» پیوستند، حدود پنج هزارعضو «کلیسای معترف» شدند، هزاران کشیش دیگر هم موضع نگرفته، «تماشاچی» باقی ماندند تا هیتلر را خشمگین نکنند.

بونهوفر از رادیکال‌های «کلیسای معترف» بود که اقدام علیه سیاست نازی‌ها را محدود به مقابله با نفوذ آنها در کلیسا نمی‌دانست و معتقد بود در مقابل سیاست‌های هیتلر در جامعه باید ایستاد و موضع گرفت. تلاش بونهوفر در مقابل کلیسای «سازشکار» و سکوت به جایی نرسید و هواداران نازی به تسلط روزافزون بر کلیسا افزودند.

نازی‌ها در سال‌های بعد هم به مسیحیت‌زدایی ادامه داده، حتی مراسم سوزاندن کتاب‌مقدس عبری برگزار کرده و تلاش برای حذف صلیب از اماکن عمومی کردند. حکومت همچنین مسیحیان کاتولیک مخالف هیتلر را هم به شدت سرکوب کرد،اگرچه رهبران کلیسای کاتولیک هم با هیتلر سازش کردند و مبدل به «تماشاچی» حکومت «وحشت» شدند . کشیش مارتین نیمولر، همراه بونهوفر نیز هفت سال متحمل حبس شد.

گروهی از الهیات دانان «مسیحیان المانی»، در سال ۱۹۳۹ حتی نهادی برای «یهودی زدایی» از زندگی دینی آلمان‌ها تأسیس کردند، مسیح را فقط منجی آریایی‌ها خواندند و عهد جدید سانسور شده منتشر کردند.

کشیش بونهوفر تا پایان عمر از هر طریق ممکن به مبارزه با شر ادامه داد، از تدریس «زیرزمینی» الهیات و شاگردسازی تا اطلاع‌رسانی به مخالفان رژیم نازی و کمک به فراری دادن یهودیان.

بونهوفر در سال ۱۹۳۹ پس از نوشتن کتابی در مورد مزامیر از انتشار اثارش منع شد.

وی که در سال ۱۹۴۰ حتی از سخنرانی و موعظه منع شده بود، در آوریل ۴۳ در پی کمک به فراری دادن عده‌ای از یهودیان به سوئیس، بازداشت شد. در اواخر جنگ، حکومت از فعالیت‌های دیگر بونهوفر از جمله نقش در برنامه‌ریزی برای ترور هیتلر آگاهی یافت و در نهم آوریل سال ۴۵، کمتر از یک ماه مانده به پایان جنگ، در اردوگاه کار اجباری فلوسنبرگ اعدام شد. پزشک «اس اس» که شاهد مرگ بونهوفر بود، در مورد آخرین لحظات زندگی وی چنین می‌گوید «ایماندار. . . شجاع و آرام. مرگ او پس از چند ثانیه به وقوع پیوست. . . من تاکنون ندیده‌ام که مردی کاملاً مطیع خواست خدا باشد.»

«و حال این نقطهٔ پایان است اما برای من آغاز حیات»، این آخرین پیام استاد سابق الهیات دانشگاه برلین بود.

حاکمان نازی، نوید می‌دانند که قصد دارند افراد آلمانی «آریایی» مانند وی را مبدل به «آقای جهان» کنند. وی نه به اقلیت سرکوب شده تعلق داشت و نه به طبقه محروم از نظر اقتصادی.

با این حال، دیتریش بونهوفر، در طول سال‌ها با تغییر و تحولاتی که در وی صورت گرفت، امتیازات خود را نادیده گرفت و برای تحقق عدالت، در کنار بی صدایان و کلیسای مسیح ایستاد و هزینه آن را داد.

صدای بی‌صدایان

آشنایی و فعالیت بونهوفر در سال ۱۹۳۱ در کلیسای تعمیدی سیاهپوستان در محله هارلم در آمریکا نقطه عطفی در زندگی و اندیشه این الهیات‌دان پروتستان محسوب می‌شود. رهبر این کلیسا به شدت از دیگر کشیشان به دلیل بی‌تفاوتی در مورد فقر انتقاد می‌کرد و کلیسایش غذا و لباس بین افراد محتاج تقسیم می‌کرد. ادم کلیتون پاول، رهبر این کلیسا هم در مورد عدالت اجتماعی موعظه می‌کرد و هم در مورد پادشاهی خداوند،

جاش د کایزر، الهیات‌دان هلندی که کتابی اخیراً در مورد بونهوفر و الهیات صلیب نوشته‌است، به ماده ۱۸ می‌گوید «تردید وجود ندارد که بونهوفر که منتقد الهیات پروتستان لیبرال در آمریکا بود، عمیقاً تحت تأثیر مسیحیت (سیاهپوستان) در هارلم قرار گرفته و علاقه عمیقی به مسیحیان سیاهپوست داشت. رگی ویلیامز، مدرس دانشگاه و از متخصصان اندیشه بونهوفر، تجربه این الهیات‌دان آلمانی در هارلم را نگاهی به پشت پرده تجربه سیاهپوستان می‌داند. بونهوفر یادگرفت که دنیا را از دید آنها ببیند و این باعث تغییر او شد. تجربه هارلم به شکل‌گیری بیشتر تفکر بونهوفر کمک کرد که یک مسیحی باید در کنار بی صدایان و سرکوب شدگان بایستد. البته بونهوفر الهیات دانان پروتستان لوتری بود و الهیات صلیب هم که برخی موقع نادیده گرفته می‌شود در شکل‌گیری اندیشه وی نقش داشت.»

بونهوفر همچنین موعظه بالای کوه مسیح را نقطه تحولی اساسی در زندگیش می‌داند. الهیات‌دان متحول شده، موضوعاتی را مورد بحث قرار می‌دهد که پس از حدود هشتاد سال هنوز تازگی دارد و درباره‌اش کتاب و مقاله منتشر می‌شود از جمله «فیض ارزان» و صلیب مسیح.

«فیض ارزان» و صلیب مسیح

برای بونهوفر، «فیض ارزان» یعنی افراد نباید به خود زحمت پیروی از عیسی را بدهند بلکه افراد می‌توانند هر طور که بخواهند زندگی کنند و همچنان بخشیده شوند: «فیض ارزان بخشش بدون توبه است، فیض بدون بدون شاگردی است، فیض ارزان، فیض بدون صلیب و بدون مسیح است.»

بونهوفر معتقد بود که چنین فیضی، دشمن مرگبار کلیسای مسیح است.

در مقابل «فیض ارزان»، «فیض گرانبها»است که عبارت است از پیروی از مسیح و صلیب وی.

بونهوفر معتقد بود که فرصت‌هایی برای تحمل صلیب‌ در طول زندگی اتفاق می‌افتد و تنها چیزی که لازم است تمایل به عمل در زمان مناسب است. افراد ضعیف، قربانیان و افراد تحت آزار، بیمار و تنها، به وفور یافت می‌شوند.

جاش د کایزر در این مورد به ماده ۱۸ می‌گوید «این موضوع هنوز امروزه اهمیت دارد. کسانی که رنج می‌برند، درک می‌کنند که مسیح در رنج خود نزدیک آنها است و همان رنج را متحمل می‌شود. برای کسانی که دارای موقعیت و امتیاز در جامعه هستند، ایستادن با مسیح و حمایت از کسانی که در رنج هستند، می‌تواند به معنای از دست دادن امتیاز و موقعیتشان باشد. مقاومت کلیسا برای از دست دادن قدرت خود یک مشکل جهانی در همه زمان‌ها است.»

لوری برنت هیل، از نویسندگان «الهیات سیاسی دیتریش بونهوفر» نیز می‌گوید بونهوفر امروز مهم است زیرا او ما را ترغیب می‌کند تا «وقایع بزرگ تاریخ جهان را از پایین» ببینیم، یعنی از دیدگاه سرکوب شدگان، رانده شدگان و ضعیفان.

بونهوفر در زمان کرونا

اخیراً مقالات متعددی در نشریات مسیحی و غیر مسیحی در مورد بهره‌گیری از تجربه و نوشته‌های بونهوفر در زمان کرونا و دوران تنهایی و قرنطینه منتشر شده ‌که نشان می‌دهد اندیشه این الهیات‌دان برای رویارویی با چالش‌های جدید نیز می‌تواند به کار آید.

در یکی از این مقالات می‌خوانیم رویکرد بونهوفر به زندگی در زندان این نبود که سلول بتواند فعالیت او را محدود کند. به معنای واقعی کلمه، او در حالی که منتظر تحقق امید خود برای آزادی بود، آرام نمی‌نشست. بونهوفر در مورد وضعیت زندانش نوشته «من می‌خوانم، مدیتیشن می‌کنم، می‌نویسم ،… نکته مهم این است که به آنچه شخص هنوز هم دارد و می‌تواند انجام دهد – که هنوز چیزهای زیادی باقی مانده‌است – پایبند بماند و فکر آنچه را که یک شخص نمی‌تواند انجام دهد، نگذارد احساس رنجش و نارضایتی تحت سلطه اش قرار دهد.»

یکی از فعالیت‌های بونهوفر دعا و مشارکت با زندانیان دیگر بود. در بخشی از یکی از دعاهای بونهوفر که از روی آن آهنگ هم ساخته‌اند، چنین آمده‌است.

خدایا، صبح زود من به حضور تو فریاد برمی‌آورم

به من کمک کن برای دعا

و اینکه فکرم را روی تو متمرکز کنم

من نمی‌توانم این کار را به تنهایی انجام دهم

در من تاریکی وجود دارد

اما با تو نور وجود دارد

من تنها هستم، اما تو مرا رها نمی‌کنی

قلبم ضعیف است، اما از سوی تو کمک می‌آید

من بی‌قرار هستم، اما با تو آرامش وجود دارد

در من تلخی وجود دارد، اما با تو صبر است

من راه تو را نمی‌فهمم

اما تو راه را برای من می‌دانی

مجسمه و بناهای یادبودی برای این «شاهد مسیح» در کشورهای مختلف ساخته شده‌است. یکی از این مجسمه‌ها در دانشگاه مسیحی «سمفورد» درایالت آلاباما آمریکا، در کنار مجسمه تعداد دیگری از شهیدان مسیحی قرار دارد. فیض گرانیها و صلیب مسیحی که بونهوفر از آن سخن گفته و آن را زندگی کرده، امروزه نیز قابل لمس است.

چند سال پیش، در کنار مجسمه نویسنده «بهای شاگردی» در دانشگاه آمریکایی، مجسمه اسقف شهید و فعال حقوق بشر، هایک هوسپیان قرار گرفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دربارهٔ فرد پطروسیان

فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامه‌نگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبه‌های پطروسیان در نشریات بین‌المللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانه‌های اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.

0 Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

[learndash_login]