در حالی که دستگاه تبلیغاتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به تکرار این ادعا که مسیحیان در ایران از حقوق برابر و آزادی کامل دینی بهره مندند، ادامه میدهد، سازمان ماده ۱۸ گفتگویی داشت با دابرینا بت تمرز، فعال مسیحی، که اخیرا «پرس تیوی»، تلویزیون وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، در موردش گزارشی را منتشر کرده است.
گزارش «پرس تیوی» ادعا میکند که آنچه خانم بت تمرز در دیدارهای اخیرش با محافل سیاسی و حقوق بشری مطرح کرده است، «خبر نیست» و پدر او، کشیش ویکتور بت تمرز، در حالی که به ده سال حبس محکوم شده ولی «هیچوقت داخل یک زندان را نیز ندیدهاست.»
برخلاف این ادعا، ویکتور بت تمرز، پس از دستگیری در کریسمس ۲۰۱۴، مدت ۶۵ روز را در سلول انفرادی سپری کرده است.
خانواده بت تمرز، اشوریتبار هستند. آشوریها مانند ارمنیها، از اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته شده در ایران بهشمار میآیند و به همین دلیل از برخی آزادیها بهره مندند.
با این حال، خانم بت تمرز میگوید این امر به معنای برابری حقوق نیست. این فعال مسیحی تأکید میکندکه ادامه اذیت و آزار والدینش، ویکتور و شامیرام، که هماکنون با حکم دادگاه انقلاب با احتمال زندانی شدن به مدت زمان طولانی روبرو هستند، نتیجه فعالیت دینیشان است.
ماده ۱۸: واکنش شما به گزارش ویدیویی که اخیرا رسانه وابسته به حکومت ایران پخش کرده و مستقیماً به فعالیتهای حمایتگرانه شما و پرونده پدرتان اشاره کرده، چیست؟
بت تمرز: تا آنجایی که به یاد دارم، خانواده من هدف اذیت و آزار بودهاست. امروز، اعضای خانواده ام، دوستان نزدیک و آشناهایم، به دلیل ایمانشان، با اذیت و آزار و محدودیتهای شدید روبرو هستند. برخی از دوستانم یا در زندان به سر میبرند یا منتظر برگزاری دادگاه هستند. گروهی از ایمانداران مسیحی در ایران به دلیل فعالیتهای صلح آمیز دینیشان با محکومیتهای طولانی و احکام خشن روبرو هستند.
ماده ۱۸: «پرس تیوی» میگوید که «ادعای شما مبنی بر این که قربانی آزار مذهبی هستید، واقعیت ندارد»، در این مورد چه میگویید؟
بت تمرز: من تحت نظر و تعقیب [نهادهای امنیتی] دولت بودم. از من عکس گرفتند، آزارم داده و تهدیدم کردند. در دانشگاه احضار و بارها در مکانهای مختلف و غیررسمی بازجویی شدم. آخرین بار در بازداشتگاه مردان و بدون حضور مأمور زن نگه داشته شدم. من تحت فشار بودم تا با دولت همکاری کنم و اطلاعاتی در مورد فعالیتهای کلیسا و رهبرانمان در اختیارشان قرار دهم. مرا تحت فشار قرار دادند تا نوشتههایی علیه خانواده ام امضا کنم.
من به اندازه خانواده ام، بسیاری از رهبران کلیسا و ایمانداران مسیحی، در ایران تحت فشار و آزار نبودم ولی به نوبه خودم تلخی محدودیتها را در زمانی که در ایران بودم، به دلیل باور و ایمانم چشیدم.
ماده ۱۸: گزارشگر «پرس تیوی» میگوید پدر شما علیرغم اینکه در انتظار مجازات حبس است، هرگز داخل یک زندان را ندیدهاست. آیا این واقعیت دارد؟
بت تمرز: پدرم مدت خیلی طولانی داخل زندان را دیده، ۶۵ روز در سلولهای مختلف انفرادی به سر برده و بالاخره به اتاقی که آنها آن را «سوئیت» مینامند منتقل شد؛ یعنی مکانی که حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر در آن تحت شرایط غیربهداشتی زندانی هستند.
علاوه بر پدرم، برادرم نیز برای دو ماه زندانی بود. مادرم نیز بازداشت و بازجویی شد. عمو و بسیاری از دوستانم و آشنایانم با اتهامات دروغین زندانی و محکوم شدند.
ماده ۱۸: مقامات ایرانی ادعا میکنند که با ارمنیها و آشوریها و دیگر اقلیتها، بهطور یکسان رفتار میشود. آیا این حقیقت دارد؟ آیا شما با این گفته که «آنها در اجرای مراسم دینی خود کاملاً آزاد هستند و با هیچ محدودیتی روبرو نیستند»، موافقید؟
بت تمرز: نه من با این گفته موافق نیستم. حکومت ایران مسیحیان را به دو دسته تقسیم کردهاست: مسیحیان به رسمیت شناخته شده و مسیحیانی که به رسمیت شناخته نمیشوند.
مسیحیان به رسمیت شناخته شده، عمدتاً ارمنیها و آشورهایی از کلیسایهای سنتی ارتدکس، کاتولیک و تا حدودی از کلیساهای انجیلی هستند. این مسیحیان مجاز به تشکیل اجتماع هستند ولی محدودیتهای زیادی دارند؛ مثلاً اجازه داشتن کتاب مقدس یا ادبیات مسیحی به زبان فارسی را ندارند.
آنها تحت نظر بوده و مورد بازجویی قرار میگیرند و باید بسیار مراقب فعالیتشان باشند.
مسیحیانی که به رسمیت شناخته نشدهاند، ایمانداران کلیساهای انجیلی، جماعت ربانی و پروتستانهایی هستند که حتی به عنوان اقلیت هم در کشور به رسمیت شناخته نمیشوند. آنها با محدودیتها و تبعیض شدید روبرو هستند. اکثر رهبران، کشیشان و اعضای ثابتشان، پس از بسته شدن کلیساهایشان مجبور به ترک ایران شدند.
خانواده من، آشناهایم یا مجبور به ترک کشور شدند یا با محدودیتهای شدید برای تشکیل اجتماع در ایران یا پیدا کردن کار و گذران زندگی هستند؛ بنابراین زندکی برای مسیحیان در ایران آسان نیست. برای برخی اندکی آسانتر است ولی هیچکدام از حقوق یکسان یک شهروند معمولی در ایران برخوردار نیستند.
ماده ۱۸: یک اسقف آشوری در فیلم دیگری به «پرس تیوی» میگوید که کلیسایش در کمال آزادی همه مراسمها را به جا میآورد. پدر شما هم پیشتر کشیش و رهبر یک کلیسای آشوری بود. آیا وی میتوانست بدون مانعی کار خود را با آزادی انجام دهد؟
بت تمرز: تا آنجایی که من به یاد دارم، پدرم همیشه مورد بازجویی قرار میگرفت و محدودیت داشت.
ما در اوایل دهه نود میلادی، دوره بسیار سختی را پشت سرگذاشتیم، زمانی که مسیحیان و کشیشان کلیسا مورد اذیت و آزار بودند و برخی حتی کشته میشدند. ما همیشه با محدودیت برای تشکیل جلسه و اجتماعات روبرو بودیم. پدرم اکثر اوقات دربارهٔ جلسات کلیساییاش باید جواب پس میداد. ما میترسیدیم که جلسات را همزمان به زبان فارسی و آشوری برگزار کنیم. پدرم برای سالها به هر دو گروه خدمت کرده بود اما در سال ۲۰۰۹، این امر غیرقانونی اعلام شد و کلیسای ما را بستند. بستن کلیساها تا سال ۲۰۱۴ ادامه یافت یعنی تا وقتی که دیگر کلیسای انجیلی فارسیزبان چندانی باقی نماند. هماکنون پدرم حتی اجازه برگزاری یک جلسه کلیسایی را هم ندارد. او حتی اجازه نداشت مراسم عقد ازدواج برادرم را اجرا کند.
ماده ۱۸: والدین شما هنوز منتظر نتیجه درخواست تجدیدنظر در حکم صادره علیهشان هستند. آنها مدت طولانی انتظار کشیدهاند بدون آنکه بدانند چه نتیجه ای در انتظارشان است. این روند طولانی چه تأثیری بر آنها داشته است؟
بت تمرز: کاملاً موجب فشار عصبی است و برای آنها مانند شکنجه است. مادرم از مشکل قلبی و عصبی رنج می ببرد. هر زمان که آنها باید در جلسه دادگاه جدیدی حضور یابند، فشار عصبی زیادی بر آنها وارد میشود و انتظار میکشند که در دادگاه چه اتفاقی خواهد افتد و بعد هیچ اتفاقی نمیافتد. سالهاست که به پرونده والدینم رسیدگی به موقع نمیشود و تحمل این وضعیت برای والدینم بسیار دشوار است. این مانند یک شکنجه روحی است.
ماده ۱۸: شما سالها از پرونده والدینتان دفاع کردید و موجب افزایش آگاهی عموم در مورد مسیحیان در ایران شدید. وضعیت پدر و مادرتان بر خود شما چه تأثیری داشته است؟
بت تمرز: این قضیه همه ما را واقعاً دچار ناراحتی کرده و نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد. ما حتی نمیتوانیم برای ملاقات یکدیگر برنامهریزی کنیم، زیرا هر بار که یک جلسه دادگاه جدید برگزار میشود، میگوییم «خوب، ما باید صبر کنیم و ببینیم چه میشود.» ما نمیتوانیم برای آینده برنامهریزی کنیم و به جلو حرکت کنیم. من سالها پدر و مادرم را ندیدهام و نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد … پدر من ۶۵ ساله است، مادر من ۶۴ ساله است. آنها دیگر آنقدر جوان نیستند.
حالا هم در ماه نوامبر آنها جلسه بعدی دادگاه را در پیش دارند. من فقط نمیخواهم تصور کنم که …
البته پدر من واقعاً امیدوار است که از اتهامات تبرئه شود.
0 Comments