«دینم را نوشتم “مسیحیت. اما مسیحیت یک دین نیست بلکه راهی برای رسیدن به خدا است‌.” بازجو وقتی این را دید آنقدر محکم به ران من لگد زد که صندلی من واژگون شد و من به سمت دیوار پرت شدم.»

این بخشی از شهادت فاطمه (آرینا) زارعی، نوکیش مسیحی است که به دلیل باورش، مورد تفتیش عقاید قرار می‌گیرد، بازداشت می‌شود، کتک می‌خورد، فحش و ناسزا می‌شنود، به مدت یک هفته تمامی شب را بازجویی می‌شود. او در ادامه به یک سال زندان و ۴۰ ضربه شلاق محکوم می‌شود. خانم زارعی مجبور به ترک وطن و مادری می‌شود که پرستاریش به عهده اش بود.

یورش مأموران امنیتی بدون مجوز

فاطمه (آرینا) زارعی، مقیم اصفهان، مدتی پس پس از مسیحی شدنش در سال ۸۷ به فعالیت در کلیسای خانگی مشغول، و اندکی بعد مسئول مالی و یکی از سرپرستان شبکه کلیساهای خانگی شد.

این شهروند مسیحی با ماشینش به شهرهای اطراف اصفهان هم می‌رفت و ایمانداران را تشویق و کمک می‌کرد. فعالیت مسالمت آمیز دینی خانم زراعی که رهبر شبکه کلیسای خانگی نیز شده بود، ادامه یافت تا اینکه در دوم اسفند ماه ۹۱، با یورش مأموران امنیتی به یک کلیسای خانگی بازداشت شد.

وی می‌گوید «۲ اسفند ۱۳۹۱، من به خانه دوستانم نسرین و رامین در شاهین شهر اصفهان رفتم تا در جلسه رهبران کلیسای خانگی اصفهان شرکت کنم. جلسه چندین ساعت به طول انجامید و در حال اتمام بود و ناگهان زنگ در به صدا درآمد و چند مرد پشت در بودند و یک دوربین در دست داشتند. ما متوجه شدیم که آنها مأموران وزارت اطلاعات هستند و ما چاره‌ای جز بازکردن درب نداشتیم.»

هنگام دستگیری ۱۵ نفر، از جمله سه کودک در آن خانه حضور داشتند. خانم زارعی می‌افزاید «مأموران با رفتار خشونت‌آمیز خود ترس و شوک ایجاد کردند. در حین فیلمبرداری از کل مراحل، آنها فریاد می‌زدند که با یکدیگر صحبت نکنید، به هیچ چیز دست نزنید، کتاب‌های خود را روی میز بگذارید، و نام‌های خود را روی کتاب‌ها بنویسید، کتاب‌ها، مدارک، لب تاپ‌ها و سی دی‌ها را ضبط کردند. زیورآلات به شکل صلیب را هیچوقت پس ندادند.»

مأموران امنیتی در حال تفتیش منزل خانم زارعی بودند که کارت بنیاد شهید مادرش را می‌بینند و این امر آنها را عصبانی تر می‌کند.

برادر خانم زارعی، از فرماندهان سپاه در زمان جنگ ایران و عراق بوده که زمان جنگ جان خود را از دست داده‌است.

پس از بازجویی، وی را به زندان دستگرد می‌برند. در مسیر فحش و ناسزا ادامه پیدا می‌کند. از صحبت‌هایشان می‌فهمید که خانه تحت شنود بوده‌است.

مأموران به این شهروند مسیحی می‌گویند «اگر شما می‌خواهید از این غلطها بکنید [کلیسای خانگی تشکیل دهید] از این کشور بروید!، من گفتم ایران کشور من است، من آن را دوست دارم و نمی‌خواهم آن را ترک کنم.»

خانم زارعی می‌گوید «وقتی به زندان رسیدیم، متوجه شدم که مأموران حتی اجازه‌ی ورود یا بازرسی خانه‌های ما را نداشتند.»

از کتک تا شکنجه «سفید»

در یکی از بازجویی‌ها، خانم زارعی را تحت فشار قرار می‌دهند که بنویسید دینش چیست. وی می‌گوید در نهایت نوشتم «’مسیحیت، اما مسیحیت یک دین نیست بلکه راهی برای رسیدن به خدا است. ‘ بازجو وقتی این را دید، آنقدر محکم به ران من لگد زد که صندلی من واژگون شد و من به سمت دیوار پرت شدم.»

طبق گفته این فعال مسیحی، این بازجو پس از مدتی، «از من خواست که او را به خاطر آن لگدی که زده بود نفرین نکنم. او گفت که هرکسی شغلی دارد و این شغل من است. به خاطر خدا ما را نفرین نکنید!»

در زندان، آرینا زارعی تحت «شکنجه سفید» قرار می‌گیرد. این شهروند مسیحی را یک هفته در بند الف-طا زندان بازداشت کرده و هر شب تا صبح مورد بازجویی قرار می‌دهند.

وی برخی اوقات در زمان بازجویی، صدای گریه زندانیان دیگر را می‌شنیده‌است.

او می‌افزاید «عکس‌هایی از کامپیوترها و تلفن‌های ما چاپ کرده بودند و از من می‌خواستند در مورد افرادی که در عکس‌ها بودند اطلاعاتی به آنها بدهم.»

مأموران زندان، فضای ترس و وحشت را برای این مسیحیان ایجاد می‌کردند.
خانم زارعی می‌گوید «هر زمان که می‌آمدند در را نمی‌زدند، یکباره در را باز می‌کردند و وارد سلول می‌شدند. مخصوصاً یکی از آنها که بسیار بی‌ادب بود، بدون در زدن، دریچه‌ی کوچک روی در را باز می‌کرد و داخل سلول ما را نگاه می‌کرد. ما از ترس اینکه مبادا سرزده در را باز کنند و وارد شوند نمی‌توانستیم راحت دوش بگیریم. ما مجبور بودیم بنشینیم و خود را پشت دیوار کوتاه پنهان، با ترس و لرز زیاد بشوییم.»

بسیاری از مسیحیان و فعالان مدنی در زندان تحت شکنجه سفید تا هویتشان بشکند. نرگس محمدی، در این باره، در کتابی اخیراً با دوازده زن زندانی از جمله یک نوکیش مسیحی دراین مورد مصاحبه کرده‌است. منصور برجی، مدیر سازمان ماده ۱۸ که سال‌ها با قربانیان مسیحی «شکنجه سفید» در تماس بوده و به آنها برای زندگی پس از زندان‌های حکومت یاری رسانده، می‌گوید «زندان انفرادی و فشار بازجوها که می‌تواند چند روز، چند هفته و حتی چند ماه به طول بیانجامد قربانی را دچار آشفتگی و بهم ریختگی روحی می‌کند.»

برای دهه‌ها، طبق شهادت‌های متعدد، یادآوری آیات کتاب مقدس برای مسیحیان در بازداشت و فشار، امید را برایشان زنده نگهداشته است. خانم زارعی می‌گوید «که قبل از ما در این سلول بودند، روی یکی از دیوارهای سلولمان، آیاتی از کتاب مقدس و جملات مسیحی نوشته بودند.»

پس از یک هفته در انفرادی، مسیحیان بازداشتی به بخش زنان منتقل می‌شوند و برای پنج روز با زندانیانی که برخی معتاد بودند، نگهداری شدند تا با وثیقه ۲۰ میلیون تومانی آزاد شدند تا در انتظار دادگاه شوند.

یک سال محکومیت و ۴۰ ضربه شلاق

اولین محاکمه این نوکیشان مسیحی در دادگاه کیفری، در ۹ تیرماه ۱۳۹۲ برگزار شد و مربوط به داشتن ماهواره و «حجاب نامناسب» – تحت اتهام «روابط نامشروع» [به دلیل تجمع با اشخاص جنس مخالف غیر خویشاوند] بود.

خانم زارعی می‌گوید به دلیل حجاب «نامناسب» هر یک به ۴۰ ضربه شلاق محکوم شده‌است. وی در جلسه دادگاه انقلاب نیز که در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ برگزار شد، به اتهام «اقدام علیه امنیت دولت از طریق خدمات کلیسای خانگی» به یک سال حبس محکوم شد.

نوکیشان مسیحی بارها با اتهاماتی مبهم از این قبیل و بدون ارایه مدرک و سندی، روانه زندان شدند.

خانم زارعی می‌گوید «در اسفند ۱۳۹۲ ایران را ترک کردم، بنابراین در جلسه دادگاه تجدید نظر شرکت نکردم. مادرم شش ماه بعد فوت کرد.»

می‌توان در یک کلمه دلیل خشونت و خشم حکومت را در مورد آرینا زارعی و این نوکیشان مسیحی خلاصه کرد: مسیحیت.