«افبیآی» او را «خطرناکترین» فرد برای جامعه آمریکا میدانست، دستکم بیست بار دستگیر شد، و حتی نژادپرستان خانهاش را منفجر کردند. «خطرناکترین» مرد آمریکا، کسی نبود جز دکتر مارتین لوتر کینگ، کشیش ۲۶ سالهای که انقلاب خشونتپرهیز سیاهپوستان آمریکا را که در سال ۱۹۵۵ کلید خورد، رهبری کرد.
این مبارز خشونتپرهیز تأکید داشت که باید در مقابل قوانین ناعادلانه ایستاد ولی طبق گفته مسیح، با محبت بر نفرت چیره شد و دشمنان را محبت کرد.کینگ ، ۱۳ سال رهبری بزرگترین انقلاب مدنی غرب- دستکم در قرن بیستم- را بر بنیاد خشونتپرهیزی پیش برد و موجب تصویب قوانینی مهم علیه نژادپرستی و جداسازی نژادی در آمریکا شد. میدان مبارزه این برنده جایزه صلح نوبل فقط آزادی و برابری سیاهان نبود، او که «رؤیایی» برای برادری و همدلی آمریکاییان داشت، برای حقوق بیصدایان و فقرای آمریکا جنگید، و علیه جنگ ویتنام موضع گرفت، چرا که در کنار نژادپرستی، فقر و نظامیگرایی را هم «شر» میدانست.
این رهبر مسیحی که خشونتپرهیزی را مبدل به «ارزشی انقلابی» در آمریکا کرده بود، در آوریل سال ۱۹۶۸ ترور شد و جان باخت. بیش از نیم قرن پس از مرگش، مبارزه، زندگی، سخنرانیها و نوشتههایش همچنان الهام بخش میلیونها نفر در جهان است و برای بزرگداشتش یک روز در آمریکا، تعطیلی ملی (سومین دوشنبه ماه ژانویه) است.
کلیسای سیاهپوستان؛ موعظه انجیل نجات و آزادی محرومان
مبارزه جنبش حقوق مدنی و ضد نژادپرستی مارتین لوتر کینگ (Martin Luther King) و دیگر رهبران مسیحی سیاهپوست که موجب تغییراتی مهم و اساسی در آمریکا شد، ریشه در تلاش و مبارزه کلیساها و مسیحیان آفریقایی-آمریکایی ایالات متحده داشت که دستکم از قرن نوزدهم مبارزه خود را علیه برده داری، تبعیض نژادی، و برای دستیابی به عدالت اجتماعی و حفظ کرامت انسانیشان آغاز کرده بودند. مسیحیان سیاهپوست، هم به صورت انفرادی و هم گروهی، الهام گرفته از کتاب مقدس در مقابل بیعدالتی ایستاده و در پی تأثیرگذاری برای تغییر قوانین و عملکرد مقامات برآمدند.
در بسیاری از موارد ، زنان و مردان ایماندار سیاهپوست، نقش رهبری جنبشهای و جریانهای عدالتخواهی را برعهده گرفتند، از سوجونر تروت (Sojourner Truth) زن بردهای که اواسط قرن نوزدهم مبدل به واعظ و چهره درخشانی در مبارزه برای حقوق زنان و علیه برده داری در آمریکا شد، تا بایکوت فعالیتهای اقتصادی سفیدپوستان و «خروج» اعضای کلیساها از ممفیس در اعتراض به عدم رسیدگی به قتل سیاهپوستان.
کشیش می الیز کنون (Mae Elise Cannon) که کتابها و مقالات متعددی در مورد مسیحیت، خاورمیانه و عدالت اجتماعی نوشته، به ماده۱۸ میگوید «کلیسای سیاهپوستان در آمریکا، کلامی را موعظه کرده که هم به نجات میپردازد و هم به رهایی از سرکوب. برای مسیحیان آفریقایی-آمریکایی هرگز دوگانگی بین رابطه افراد با خداوند و رابطه افراد با همسایهشان (دیگر افراد) وجود نداشتهاست، بلکه انجیل و ایمان در مسیح، هم در مورد صمیمیت با خداوند صحبت میکند و هم به این امر میپردازد که جهان با اصلاحات بیعدالتی سیستمیک به مکان بهتری تبدیل میشود.»
کشیش رافایل وارنوک، که از سال ۲۰۲۱ به عنوان نخستین سناتور سیاهپوست از ایالت جورجیا به سنا راه یافته در همین رابطه نوشته «کلیسای سیاهان برای ضعیفان جنگیده و انجیل را خبر خوشی برای فقرا دانستهاست.»
مبارزه سیاهپوستان آمریکا که دستکم از قرن نوزدهم برای حقوق برابر و آزادی شروع شده بود، در سال ۱۹۵۵ با بایکوت اتوبوسهای مونتگومری در ایالت آلباما وارد مرحلهای تازه شد؛ مرحلهای که به سرعت چهره و سخنگویی به نام کشیش مارتین لوتر کینگ پیدا کرد.
از شب طولانی اسارت تا رسیدن به سپیده دم عدالت
ما در میانه قرن بیستم و سال ۱۹۵۵ میلادی هستیم، یک قرن از پایان بردهداری در آمریکا میگذرد ولی همچنان سیاهپوستان از تبعیض و سیاست جداسازی نژادی به ویژه در ایالتهای جنوبی رنج میبرند. در بعضی از ایالاتها، سیاهپوستان حتی حق ورود به بسیاری از هتلها و غذا خوردن در رستورانها را ندارند. مدارسشان از سفیدپوستان جداست و در اتوبوس نمیتوانند در همان مکانی بنشینند که شهروندان سفیدپوست آمریکایی. این شهروندان آمریکایی فقط به دلیل رنگ پوستشان با تبعیض شدید در بازار کار و مسکن روبرو بودند، و حتی در بسیاری از مواقع، آنها از حق رای دادن هم محروم میشدند.
در چنین فضای تحقیر و ظلمی بود که رزا پارکز (Rosa Parks)، فعال مدنی سیاهپوست، حاضر نشد در اتوبوسی در مونگومری، از جای خود برخیزد و صندلیاش را به مرد سفیدپوستی بدهد. پارکز در روز اول دسامبر سال ۱۹۵۵ به همین دلیل مدت بسیار کوتاهی بازداشت میشود.
زندانی شدن خانم پارکز، منجر به بایکوت اتوبوسهای شهر از سوی سیاهان،و سرآغاز حرکت بنیادین ضد نژادپرستی برای احقاق حقوق مدنیشان شد.
مارتین لوتر کینگ چهار روز پس از بازداشت رزا پارکز، در اولین سخنرانی مهم در رابطه با مبارزه علیه تبعیض نژادی، در کلیسای تعمیدی، در مقابل پنج هزار نفر، ضمن ستایش از خانم پارکز به عنوان فردی مسیحی با خصوصیات اخلاقی والا میگوید «ما محرومان این سرزمین هستیم، ما برای مدت طولانی سرکوب شدیم، از شب طولانی اسارت خسته شدهایم…و اکنون به دنبال طلوع آزادی، عدالت و برابری هستیم.»
در این سخنرانی دکتر کینگ بارها به اصول مسیحیت و تعالیم مسیح تأکید کرده و میگوید ما از «خشونت حمایت نمیکنیم و میخواهم در سراسر مونتگومری و در سراسر این کشور شناخته شود که ما مردمی مسیحی هستیم. ما به مسیحیت اعتقاد داریم. ما به تعالیم عیسی ایمان داریم. تنها سلاحی که امروز عصر در دست داریم سلاح اعتراض است.»
لوتر کینگ با تمجید از قانون اساسی و دمکراسی آمریکا و حق اعتراض در این کشور، یادآور میشود که با «اتحاد میتوان به اهدافی دست یافت که سزاوارش هستیم.»
این کشیش کلیسای تعمیدی با تأکید براهمیت محبت و عدالت در مسیحیت و در مبارزه پیشرو، و اذیت و آزاری که در انتظار است میگوید «اکنون به این نتیجه رسیدهام که همانطور که ما برای حقوق خود تلاش میکنیم ، شاید برخی از ما با مرگ روبرو شویم. اما طبق گفتهای، اگر انسان چیزی نداشته باشد که برای آن بمیرد ، برای زندگی کردن هم شایسته نیست.»
بایکوت حمل و نقل عمومی در مونتگومری برای پایان دادن به جداسازی نژادی آغاز میشود.
به مدت یکسال بسیاری از سیاهپوستان حاضر میشوند هر روز ساعتها پیاده راه بروند تا اینکه تحقیر شده و از اتوبوسهای شهر استفاده کنند. ادامه مبارزه، همانطور که کینگ پیشبینی کرده بود با افزایش تهدید و ارعاب از سوی سفیدپوستان نژادپرست همراه میشود، حتی منزل مارتین لوتر کینگ را که با خانواده اش زندگی میکرد، منفجر میکنند. کسی در این حمله آسیب نمیبیند.
مقاومت پس از یک سال نتیجه میدهد و دادگاه عالی آمریکا این جداسازی را غیرقانونی میداند و حکم بر پایان آن میدهد.
با این پیروزی، انقلاب خشونت پرهیز، در آمریکا فراگیرتر میشود، انقلابی که برای همیشه ساختار و چهره آمریکا را عوض کرد و الگویی برای میلیونها نفر در سراسر جهان شد.
انقلاب خشونت پرهیز؛ پیروزی روشنایی بر تاریکی
مارتین لوتر کینگ و گروهی از کشیشان سیاهپوست مسیحی به سرعت پس از پیروزی در مونتگومری، دست به سازماندهی بیشتری زدند و در سال ۱۹۵۷ کنفرانس رهبران مسیحی جنوب برای این کار شکل گرفت.
مارتین لوتر کینگ و چهرههای سرشناسی در جنبش حقوق مدنی آمریکا از جمله کشیش جیمز لاسون (James Lawson) و هوارد تورمن (Howard Thurman)، الهیاتدان و نویسنده کتاب «عیسی و محرومان»، از تکنیک و اندیشه مبارزه خشونت پرهیز مهاتما گاندی تأثیر گرفته بودند. بسیاری از آنها حتی برای آشنایی بهتر برای آنچه در این کشور اتفاق افتاده بود، به هند سفر کردند.
مارتین لوتر کینگ گفته بود «گاندی در دوران ما (دوران مدرن) مسیحیت را بهتر از همه فهمیدهاست.» موعظه بالای کوه مسیح تأثیر زیادی در افکار گاندی داشت. هم گاندی و هم کینگ نیز به نوبه خود از متفکر قرن نوزدهم ، هنری دیوید ثورو (Henry David Thoreau) و ایده نافرمانی مدنی وی تأثر گرفتند.
همانطور که رامین جهانبگلو، مدیر مطالعات خشونت پرهیزی و صلح، در مرکز مهاتما گاندی در کتاب «انقلاب ارزشها: اخلاق و فلسفه سیاسی مارتین لوترکینگ» مینویسد «برای مارتین لوتر کینگ، انقلاب خشونت پرهیز فقط تاکتیکی برای فعالیتهای سیاسی نبود بلکه روش و فلسفه زندگیش بود.»
این استاد فلسفه در مورد انقلاب ارزشهای کینگ میافزاید «این ارزش، خشونت پرهیزی بود و انقلابی که با آن همراه شد، هدفش دموکراتیزه کردن دموکراسی آمریکایی بود.»
مارتین لوتر کینگ مینویسد که سرکوب شدگان یا میخواهند با خشونت به سرکوبگر واکنش نشان دهند یا خود را تطبیق به وضعیت داده و مطیع شوند.
نویسنده کتاب «قدرت محبت» میگوید راه سوم، مقاومت خشونت پرهیز است. خشونت موجب خشونت و خرابی میشود و با خشونت نمیتوان طرف مقابل را به طرف خود جذب کرد. این برنده جایزه صلح نوبل میافزاید ما باید با سیستم ناعادلانه مقابله و مبارزه کنیم و در همان حال عاملان آن را محبت کنیم.
مقاومت و مبارزه خشونتپرهیز، به گفته رهبران جنبش حقوق مدنی آمریکا به شهامت و انضباط شدید احتیاج دارد و شامل کنش مستقیم است. مبارزان ضد نژادپرستی خشونت پرهیز، از اعتصاب و بایکوت گرفته تا تظاهرات و تحصن، بر سیستم سیاسی برای دستیابی به اهدافشان استفاده میکردند. آنها زمانی که کتک میخوردند، تهدید میشدند و مورد حمله نژادپرستان و مأموران پلیس قرار میگرفتند، خشونت را با خشونت پاسخ نمیدادند.
این خشونتپرهیزی در حالی بود که فقط در شهر بیرمنگام آلاباما، بین سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۶۷ دستکم هفده کلیسا و منزل متعلق به سیاهان با مواد منفجره مورد حمله قرار گرفت. حتی بعضی اوقات کلیساها از حضور کینگ و مدافعان حقوق مدنی سیاهان هراس داشتند چراکه مبدل به هدف حمله نژادپرستان مبدل میشدند.
فعالان مدنی برای فعالیت در جنبش مدنی و خشونت پرهیزی، هم باید از نظر عملی و هم فکری آماده میشدند. کشیش جیمز لاوسون که به دلیل فعالیت ضد نژادپرستی از تدریس در دانشگاه محروم شده بود، کلاسهایی برای داوطلبان برگزار میکرد تا آنها را بهطور عملی با آنچه در خیابان در انتظارشان است روبرو کند. همانطور که در ویدیو زیر مشاهده میشود، دوستان سفیدپوست دعوت میشدند تا به داوطلبان سیاهپوست توهین کرده و انها را مورد حمله قرار دهند.
مارتین لوتر کینگ در کتاب «چرا نمیتوانیم منتظر بمانیم»، فرمی را منتشر کرده که به داوطلبان آماده برای شرکت در تحصن، تظاهرات و …داده میشد تا بدانند که آیا شرایط لازم را دارند یا نه. در میان موارد این فرم، از افراد خواسته شده که در مورد زندگی و تعلیمات مسیح بیاندیشند، از خداوند بخواهند آنها را به ابزاری برای آزادی انسانها تبدیل کند و در مقابل خشونت، نه خشونت فیزیکی نشان دهند نه کلامی و حتی در قلب خود جایی برای خشونت نگذارند.
البته افرادی که قادر به پیروی از خواستههای این فرم نبودند، مشغول کارهای دیگری در جنبش میشدند، از جمله جمعآوری امضا، تلفن زدن، تهیه غذا، حمل و نقل و حتی برگزاری مراسم عبادتی. همه در انقلاب خشونت پرهیز شرکت میکردند فقط در جایگاههای متفاوت.
مارتین لوتر کینگ با اشاره به سخنان مسیح در مورد «دشمنان خود را محبت کنید»، میگوید این روشنایی است که میتواند تاریکی را از بین ببرد و نه تاریکی. نفرت نمیتواند بر نفرت غلبه پیدا کند، این محبت است که بر نفرت چیره میشود. وی میگوید ما مسیحیان با جفا روبرو میشویم ولی خداوند قدرت و منابع لازم برای مقاومت به ما میدهد.
مارتین لوتر کینگ به شدت از سوی برخی از سیاهپوستان هم تحت فشار بود که واکنش خشونتآمیز به حملات نژادپرستان و مأموران پلیس نشان دهند. وی که بارها به زندان افتاده بود و خانهاش منفجر شده بود، هیچوقت تسلیم چنین خواستههایی نشد، حتی زمانی که نژادپرستان کلیساهای سیاهپوستان را با کوکتل مولوتف و بمب مورد حمله قرار میدادند. کینگ در کتاب قدرت محبت مینویسد «ما در صلیب سمبل پیروزی محبت بر نفرت و روشنایی بر تاریکی را میبینیم.»
وی مذاکرات با مقامات و رجوع به دادگاه و قانون گذاران را در کنار مبارزه میدانی ادامه میداد.
در این میان بسیاری از سفیدپوستان، از جمله مسیحیان و کشیشان، سالها در رابطه با جنبش مدنی سیاهان، سکوت کردند و حتی در سخنرانیها و نوشتههایی خواستار توقف اعتراضها و انقلاب خشونت پرهیز شدند.
سکوت و توجیه ادامه زجر سیاهان
بسیاری از لیبرالها (مترقی) و مسیحیان سفیدپوست در مورد وضعیت سیاهان بیتفاوت بوده و سکوت کردند. حتی در بعضی مواقع این گفتمان مطرح میشد که خود سیاهان از وضعیتشان راضی هستند.
مارتین لوتر کینگ در واکنش به سکوتِ افرادِ «خوب»، زمانی که زجر و تبعیض اقلیت سیاهپوستان ادامه دارد، میگوید «زمانی فرا میرسد که سکوت خیانت است» و «بزرگترین تراژدی، سرکوب و بیرحمی آدمهای بد نیست، بلکه سکوت آدمهای خوب در مورد آن است…در پایان سخنان دشمنانمان را به یاد نمیآوریم، بلکه سکوت دوستان را.»
کشیش می الیز کنون به ماده ۱۸ میگوید «فقط تعداد کمی از سفیدپوستان در مورد وضعیت اجتماعی و تبعیض سیاهان آگاهی داشته یا حساسیت نشان میدادند.»
البته افرادی در میان سفیدپوستان و مسیحیان، علیرغم مخالفت کلیسا و جامعه، علیه بردهداری به مقابله برخاستند. در این میان میتوان به کشیش کاتولیک، جان مارکو (John Markoe)، تحصیلکرده دانشکده نظامی وست پوینت، اشاره کرد که از دهه ۲۰ میلادی در کنار سیاهان ایستاد و نژادپرستی را کفر خواند. اما برای یک دوران طولانی، دلایل متعددی در ستایش سکوت و بی عملیِ کلیسا، و در نکوهش مبارزه برای حقوق برابر، از سوی «آدمهای خوب» مطرح شده بود.
قلب باید تغییر کند نه قانون: مارتین لوتر کینگ در پاسخ به این توجیه برای بی عملی که «قلبها باید تغییر کنند و نه قوانین» چرا که نمیتوان اخلاق را به قانون تبدیل کرد»، میگوید «درست است که نمیتوان اخلاق را به قانون تبدیل کرد ولی تغییر قوانین برای در چارچوب قرار دادن رفتار و مهار افراد بی رحم است. قوانین نمیتواند موجب شود که یک فرد مرا دوست داشته باشد ولی میتواند مانع شود که وی مرا به قتل برساند و این برای من مهم است.»
زمان مناسب نیست: حتی گروهی از رهبران مذهبی، ضمن نادرست خواندن نژادپرستی، در نامهای که در بیرمنگام در روزنامهای منتشر کردند، از مارتین لوتر کینگ و فعالان جنبش عدالتخواهی علیه قوانین تبعیض نژادی خواستند که دست از اعتراضات بردارند، چرا که هماکنون زمان مناسبی برای این کار نیست، و وقت بیشتری لازم است و باید آهسته جلو بروند. آنها همچنین در مورد حفظ نظم و قانون تأکید کرده و میگویند باید به اعتراضات پایان داد و فقط به دادگاهها رجوع کرد. کینگ در پاسخ به آنها تأکید میکند «زمان همیشه برای انجام کار خوب مناسب است.»
کینگ برخلاف بسیاری از رهبران دینی که یاداور می شدند نظم و قانون همیشه ارجحیت دارد، با مثالهای متعددی از کتاب مقدس و مسیحیان در تاریخ، نشان میدهد که چگونه ایمانداران در مقابل بیعدالتی، حتی با فدا کردن زندگیشان ایستادند. کبنگ در ادامه مینویسد که «مقابله کردن با قوانین ناعادلانه وظیفهای اخلاقی است.»
وی یادآوری میکند که «سیاهان ۳۴۰ سال برای حقوق خدادادی و حقوقی که قانون اساسی آمریکا به آنها داده، منتظر ماندهاند. مردم تحت ستم نمیتوانند برای همیشه تحت ستم بمانند. و اگر احساسات سرکوب شده به صورت اعتراضات خشونت پرهیز خود را نشان ندهد به صورت خشونتآمیز ظاهر خواهد شد. این تهدید نیست، بلکه یک واقعیت تاریخی است.»
مسایل روحانی مهم است نه اجتماعی: یک گفتمان بازدارنده دیگر برای بسیاری از مسیحیان این بود که تلاش برای پایان جداسازی نژادی و رفع تبعیض مسالهای اجتماعی است ولی کلیسا و مسیحیان وظیفهشان نجات جانها است. به عبارت دیگر، افرادی که درد تبعیض و حقارت روزانه سیاهان را لمس و زندگی نکرده بودند، از میلیونها سیاهپوست که شهروند درجه چندم کشورشان بودند، میخواستند تا در بدبختی خود بمانند. جنبش مارتین لوتر کینگ که ادامه مبارزه کلیسای سیاهان -دستکم از قرن نوزدهم بود- معتقد بود که دینی که مسایل اجتماعی را نادیده بگیرد، از بین میرود و محو میشود.
بخشی از پاسخ کینگ به این افراد این است که «خدا به آزادی تمام بشر و ایجاد جامعهای علاقه دارد که انسانها برادروار در کنار هم زندگی کنند.» جامعهای که در آن به کرامت و ارزش انسانی احترام گذاشته میشود. وی همچنین یادآوری میکند که چگونه مسیحیان توانستهاند در آغاز جوامع را تغییر دهند و پیرو گفتمان حاکم و پرطرفدار در جامعه نشدند.
علیرغم سکوت «دوستان»،حملات نژادپرستان، و بی عملی دولت، کینگ به مبارزه و استقامت ادامه داد و رؤیای جامعه عاری از نژادپرستی را از دست نداد.
رؤیای کینگ و نظام تبعیض
در اوت سال ۱۹۶۳، سخنرانی معروف «من رؤیایی دارم» را در تظاهرات ۲۵۰ هزار نفری واشینگتن که بسیاری از سفیدپوستان نیز در آن حضور داشتند، در کنار بنای یادبود ابراهام لینکلن ایراد میکند.
در این سخنرانی، کینگ جامعهای همدل و عاری از نژادپرستی را ترسیم میکند؛ جامعهای که در آن، فرزندانش نه به خاطر رنگ پوست، بلکه برای شخصیت انسانیشان مورد قضاوت قرار بگیرند.
رؤیای کینگ، روزی است که به گفتهاش «همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند.»
برای رهبر جنبش مدنی آمریکا، اما اگر قرار است آمریکا به کشوری بزرگ تبدیل شود، این امر باید به حقیقت بپیوندد.
به گفته رامین جهانبگلو، از نظریه پردازان روش عدم خشونت و جامعه مدنی، برای کینگ فقط یک تعهدنامه یا یک قانون اساسی کفایت نمیکند. آن چیزی که برایش مهم است این است که این قوانین در جامعه پیاده شوند – برای همین میگوید کسانی که برای دموکراسی مبارزه میکنند و کسانی که برای آزادیخواهی و برابریطلبی مبارزه میکنند. پس جنبش سیاهان آمریکا از دیدگاه فردی مثل مارتین لوتر کینگ فقط برای سیاهان نیست، بلکه برای سفیدپوستان آمریکا هم هست، چون دمکراسی آنها هم از دستیابی سیاهان آمریکا به حقوقشان پیشرفت میکند.
کینگ در سال ۶۳ مرد سال مجله تایم میشود و یک سال بعد جایزه صلح نوبل را از آن خود میکند. وی در کتاب «چرا نمیتوانیم منتظر بمانیم؟» از تغییراتی که اتفاق افتاده ابراز خشنودی میکند؛ از پایان یافتن جداسازی نژادی هزاران مدرسه، پارک و هتل و رستوران، تا پیوستن سفید پوستان و کلیساهایشان به جنبش مدنی.
در سالهای ۶۴ و ۶۵، جانسون رئیسجمهور آمریکا لایحه حقوق مدنی و حقوق رای را تصویب میکند، امری که ساختار جامعه و چهره سیاسی و اجتماعی آمریکا را نه تنها برای سیاهان بلکه برای میلیونها شهروند آمریکایی برای همیشه تغییر میدهد. طبق این قوانین، تبعیض در مواردی مانند آموزش، اشتغال و مسکن ممنوع میشود و ایالتهای جنوبی نیز دیگر نمیتوانند با موانعی مانند تست سوادآموزی، مانع رأی سیاهان شوند.
مارتین لوتر کینگ همچنان به مبارزه برای حقوق بیصدایان از جمله کارگران و فقرای آمریکا با کمپین برای مردم فقیر ادامه میدهد. وی همچنین علیه نظامیگرایی کشورش و جنگ ویتنام موضع میگیرد و سخنرانی با عنوان «زمان شکستن سکوت است»، ایراد میکند. کورتا اسکات کینگ، فعال مدنی و از سازماندهندگان اعتراضات، در این مورد به همسرش نه تنها کمک کرده بلکه مشوق وی بودهاست.
ایمانی که آبدیده شد
زمانی که ای دی نیکسون (E.D.Nixon) از فعالان مدنی و کارگری سیاهان، در سال ۵۵ از سه رهبر مسیحی برای پیوستن و سازماندهی و بایکوت اتوبوسهای مونتگومری دعوت کرد، فقط مارتین لوتر کینگ بود که در ابتدا در این مورد تردید داشت، ولی با اصرار این سندیکالیست سخنران و چهره این بایکوت شد.
مارتین لوتر کینگ سفر «انقلاب خشونت پرهیز» را با تردید آغاز میکند، ولی به سرعت هم جنبش بر وی تأثیر میگذارد و هم خود تأثیر سخنرانیش را بر افراد مشاهده میکند. مقاومت افراد عادی که ساعتها راه میرفتند ولی از اتوبوس استفاده نمیکردند وی را تحت تأثیر قرار داده بود.
کینگ در کتاب قدرت محبت مینویسد «در میان بایکوت و اعتراض مونتگومری، بهطور مداوم تلفنش زنگ میزند و تهدید میشود. وی مینویسد «شبی از خواب بیدار شدم و به آشپزخانه رفتم و قهوهای درست کردم. در میان خستگی شهامتم تقریباً از بین رفته بود تصمیم گرفتم مشکلم را با خدا در میان بگذارم.»
وی در دعایش از ترس و تنهاییش میگوید و اینکه دیگر نیرویی برایش باقی نمانده که مردم را هدایت کند. مارتین لوتر کینگ میافزاید «در این لحظه حضور خداوند را احساس کردم مانند صدایی که از درون میگوید: برای حقیقت برخیز. برای عدالت برخیز . خداوند کنارت خواهد بود. ترس و شکهایم از بین رفت. شرایط بیرون تغییر نکرده بود، ولی خداوند به من آرامش درونی داده بود. سه شب بعد خانه ما را منفجر کردند. شاید عجیب به نظر برسد، ولی این خبر را با آرامش دریافت کردم.»
در آخرین جملات سخنرانی وی، یک شب پیش از ترورش به دست یک نژادپرست سفیدپوست، در چهارم آوریل سال ۱۹۶۸ ، دوباره تجربه دعا در زمان بایکوت مونتگومری طنین میافکند. «من عقده شهادت ندارم، …اما از کسی و چیزی نمیترسم، من اراده خداوند را انجام میدهم.»
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.
0 Comments