دزموند توتو،اسقف اعظم برابری‌خواه و مبارزی با سلاح بخشش

by | 5 دی 1402 | مقاله و تحلیل

«صدای عدالت»، «شفادهنده زخمی»، «وجدان آفریقای جنوبی»، «کشیش طغیانگر»، «قهرمان ضدآپارتاید»، «اسقف صلح» و «مارتین لوتر کینگ آفریقا»، از جمله لقب‌های دزموند توتو، اسقف اعظم کلیسای انگلیکن آفریقای جنوبی و برنده جایزه صلح نوبل است.

این مبارز خشونت پرهیز و واعظ بخشش، دهه‌ها در کلام و عمل، در کلیسا و خیابان، علیه بی‌عدالتی  و حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی، شورید.

پس از نخستین انتخابات دمکراتیک کشور و پایان آپارتاید، اسقف اعظم کلیسای انگلیکن که معتقد بود «بدون بخشش آینده‌ای  وجود ندارد»، به عنوان رئیس کمیسیون «حقیقت و آشتی»، انتخاب شد.

در این کمیسیون و فرای آن، نویسنده ««کتاب بخشش:مسیر چهارگانه برای شفای خود و دنیای ما» درپی التیام زخم‌های مردم آفریقای جنوبی یا «ملت رنگین کمان» کوشید، زخم‌هایی به جا مانده از حکومتی که اسقف اعظم توتو معتقد بود «پس از رژیم نازی، شریرترین سیستم سیاسی در جهان است.»

طلا و الماس برای سفیدان، بیل و کلنگ برای سیاهان

«در مورد آپارتاید سوءتفاهم شده‌است، درواقع این سیاست حسن هم جواری است. ما متفاوت هستیم، جدا زندگی می‌کنیم و به هم کمک می‌کنیم.» این سخنان هندریک ورودر، نخست‌وزیر سابق و معمار سیاست آپارتاید (جدایی به زبان آفریکانس) آفریقای جنوبی است که با پیروزی حزب ملی آفریقا در سال ۱۹۴۸، تبعیض نژادی را کاملاً با تصویب قوانین به صورت ساختاری در کشور حاکم کرد.

آنچه معمار آپارتاید به عنوان «همسایگی خوب» نام می‌برد، درواقع سلطه کامل اقلیت سفیدپوست که حدود ۲۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌داد، بر هشتاد درصد غیر سفیدپوست بود. سفیدپوستان ۸۷ درصد زمین‌ها را در اختیار گرفتند و ۱۳ درصد باقی مانده به بقیه جمعیت دربند تعلق گرفت.

اقلیت سفید در مورد تمامی جوانب زندگی غیرسفیدپوستان تصمیم می‌گرفت.

دو سوم جمعیت کشور را که سیاهپوستان تشکیل می‌دادند در بدترین شرایط قرار گرفتند. سیاهپوستان نه حق رأی داشتند، نه فرزندان‌شان از امکان تحصیل مناسبی برخوردار بودند. حکومت سفیدپوست، سیاهپوستان را وادار کردند که برای جابجایی در سرزمین نیاکانشان، احتیاج به پاسپورت داخلی داشته باشند که درآن به جز مشخصاتشان، اطلاعاتی از جمله نام صاحبکار سفید و مدت قرار داد، درج شده بود.

میلیون‌ها  نفر مجبور به ترک محل زندگیشان شده و حتی شهرک‌های سیاهپوستان به سادگی و با تصمیم سفیدپوستان نابود شد. بسیاری از سیاهان به مکان‌های دوردست فرستاده شدند که امکانات مناسبی برای زندگی نداشتند.

بسیاری از سیاه‌پوستان زاغه‌نشین بودند و فقط برای کار حق ورود به شهرهای سفیدپوست نشین را داشتند.  در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۱ بارها سیاهان به شرایط زندگیشان و تبعیض اعتراض کردند و حتی چند بار در مقابل نهادهای حکومتی دست به آتش زدن پاسپورت‌هایشان زدند. نیروهای امنیتی به‌شدت این اعتراض‌ها را سرکوب کردند.

اعتراض زنان سیاهپوست به تبعیض نژادی در سال ۱۹۵۶

سفیدپوستان، از سیاهپوستان، از پایان قرن نوزدهم، به عنوان نیروی کار بسیار ارزان به ویژه در مزارع و معادن طلا و الماس استفاده می‌کردند. درواقع سیاهان در سرزمین نیاکانشان، بیل و کلنگ به دست مبدل به  ابزاری برای انباشته کردن ثروت سفیدپوستان درآمدند.

درصورت حضور کارگران سفید در معدن، حقوق سیاهان فقط یک دهم آنها بود. سفیدپوستان حاکم بر معادن، فقط سیاهان را مجبور می‌کردند که در مراکزی نزدیک به معدن و در شرایط بسیار نامناسب و دور از خانواده‌هایشان زندگی کنند.

آغاز ظلم علیه سیاهان، از همان قرن هفدهم که پای سفیدپوستان از طریق «کمپانی هند شرقی هلند» به این سرزمین باز شد، آغاز گشت ولی چند دهه قبل از پیروزی حزب ملی آفریقا، قوانینی علیه سیاهان به تصویب رسید و این تبعیض در ۱۹۴۸ با حکومت آپارتاید به اوج رسید.

در چنین فضای سیاه و سفید بود که دزموند توتو، در اکتبر سال ۱۹۳۱ به دنیا آمد، از پدری معلم، و مادری آشپز و نظافتچی.

کشیش سفیدپوستی که با انجیل و ترومپت زندگی‌ها را عوض کرد

دزموند توتو در کودکی همراه خانواده اش به صوفیاتاون در ژوهانسبورگ نقل مکان می‌کنند. صوفیاتاون، مبدل به مرکز فرهنگی و پویای سیاهان تبدیل شده بود و حتی تعداد از سفیدپوستان در آنجا زندگی می‌کردند. سال‌ها بعد، حکومت آپارتاید، پیرو سیاست جداسازی نژادپرستانه، در سال ۱۹۵۵ این شهر را با خاک یکسان کرد و با زور ۶۰ هزار نفر از ساکنان آن را به مناطقی دیگر منتقل کرد.

در این شهر، دزموند توتو، با سفیدپوستی متفاوت که بیشترین تأثیر را در زندگیش داشت، آشنا شد و از وی تعلیم گرفت. دزموند توتو می‌گوید که «بسیار مات و مبهوت می‌شود، زمانی که مرد سفیدپوستی که هربار از کنار مادرش رد می‌شود، کلاهش را به نشانه احترام برداشته و به او سلام می‌کند…یک نفر سفیدپوست به یک زن سیاه‌پوست از قشر کارگر سلام کرده بود!… این چیزی بود که هرگز نمی‌توانستم تصورش را بکنم. غیرممکن ممکن شده بود.»

توتو نمی‌توانست چنین حرکتی را تصور کند چراکه در آفریقای جنوبی، فقط سفیدپوستان به خاطر رنگ پوستشان، انسان محسوب می‌شدند، و غیرسفیدپوستان، یعنی هشتاد درصد جمعیت این کشور، محروم از احترام و حقوق شهروندی بودند.

مرد سفیدپوست کسی نبود جز ترِوِر هادلستون، کشیش انگلیکن و فعال ضد نژادپرستی، که بعدها به مقام اسقف اعظمی رسید و رئیس جنبش ضد آپارتاید در لندن شد.

دزموند توتو می‌نویسد «متوجه شدم که این کار با الهیات تروور هادلستون سازگار است. افرادی مانند ترور به ما فهماندند که همه برای خداوند مهم هستند و هر شخص دارای اهمیت و ارزش بی‌نهایت است، زیرا شبیه خداوند آفریده شده‌است.»

این کشیش انگلیکن در زمان فعالیتش در آفریقای جنوبی، درپی توانمندی سیاهان بود، از دعا، موعظه انجیل گرفته  تا دوستی با فعالان ضدآپارتاید مانند نلسون ماندلا. حتی هیوگ ماسکیلا که در عرصه جهانی موسیقی درخشید، نخستین ترومپتش را در ۱۴ سالگی از دست هادلستون که به استعداد وی پی برده بود، دریافت کرد.

توتو در ۱۴ سالگی به بیماری سل مبتلا شده، حدود دو سال در بستر بیماری می‌ماند، ولی با جدیت به درس و کتاب خواندن ادامه می‌دهد.. کشیش انگلیکن به‌طور منظم و مرتب به عیادت دزموند می‌رود و رابطه عمیق دوستی بین دو نفر برقرار می‌شود.

دزموند جوان می‌خواست پزشک شود ولی وضعیت مالی خانواده اش چنین اجازه‌ای به وی نداد. بالاخره مانند پدرش معلم شد ولی پس از سه سال تدریس، درپی تشدید قوانین آپارتاید در سال ۱۹۵۵ در مدارس که تحصیلاتشان را محدود می‌کرد تا آنها را به نیروی ارزان کار مبدل کند، از معلمی انصراف داد. دزموند توتو به الهیات روی آورد و در سال ۱۹۶۰ به عنوان کشیش انگلیکن منصوب شد.

وی برای ادامه تحصیل در الهیات در کالج کینگز به انگلیس می‌رود و حدود چهار سال بعد به کشورش بازمی‌گردد. مبارزه دزموند توتو با تبعیض نژادی و بی‌عدالتی  در کلیسا و خیابان، در کشورش و خارج از آفریقای جنوبی شکل می‌گیرد، از نوشتن نامه سرگشاده به حکومت، سخنرانی و موعظه ضدآپارتاید تا فعالیت در «جبهه متحد دمکراتیک» که نقش کلیدی در اعترضات دهه هشتاد میلادی داشت.

«ما مسیحیان گزینه‌ای به جز مخالفت با بی‌عدالتی  نداریم»

«ما از ایمان خود الهام گرفته‌ایم، نه از ایدئولوژی سیاسی یا هر نوع ایدئولوژی دیگر. اگر ما پیروان عیسی مسیح باشیم، چاره ای جز مخالفت با ظلم، بی‌عدالتی  و شر نداریم.» این سخنان دزموند توتو است که همیشه در کنار برابری خواهی بر مبارزه خشونت پرهیزی تکیه می‌کرد.

کلیسا در دهه هفتاد میلادی جایگاه مهمتری برای مبارزات ضد نژادپرستی و محلی برای گردهم آیی «بی صدایان» پیدا می‌کند چراکه گروه‌های سیاسی مانند «کنگره ملی آفریقا» و یا «جنبش آگاهی سیاهان»، به شدت سرکوب و اعضای آن زندانی شدند. استیو بیکو، یکی از معروفترین چهره‌های مبارز و بنیادگذار «جنبش آگاهی سیاهان» در سال ۱۹۷۷ در زندان، که تحت بازجویی و شکنجه بود؛ جان سپرد و دزموند توتو در مراسم تشییع جنازه وی شجاعانه سخنرانی کرد.

آلک ریری، استاد تاریخ مسیحیت در دانشگاه دورهام انگلستان، در مورد فعالیت‌های سیاسی توتو به «ماده ۱۸» می‌گوید «او مطمئناً از پیامدهای سیاسی ایمان خود از اوایل دهه ۱۹۷۰، و چه بسا پیش از آن، کاملاً آگاه بود… در زمان قیام سوتو در سال ۱۹۷۶، وی در آن مکان زندگی می‌کرد. او دقیقاً در خط مقدم قرارداشت. توتو مدت کوتاهی قبل از این قیام نامه مشهوری به نخست‌وزیر نوشته و در آن سیاست‌های حکومت را محکوم کرد. در آن زمان او به‌طور اجتناب ناپذیری وارد فعالیت سیاسی شد. البته او در مراسم خاکسپاری استیو بیکو صحبت کرد. انتخاب او به عنوان رئیس شورای کلیساهای آفریقای جنوبی در سال ۱۹۷۸ انتخاب یک شخصیت سیاسی برای این نقش بود، نه ارتقای فردی که سپس به سیاست روی آورد.»

قیام سوتو، مبارزه و اعتراض گسترده و مسالمت آمیز دانش آموزان بود به سیاست‌های تحمیلی حکومت آپارتاید به مدارس سیاهپوستان. نیروهای امنیتی صدها معترض را کشتند. بسیاری سوتو را نقطه جدیدی از تاریخ آفریقای جنوبی و مبارزه علیه نژادپرستی حاکم می‌دانند.

فیلم کوتاهی از سرکوب اعتراضات سوتو

دزموند توتو که بین سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۸، اسقف لسوتو بود، علیرغم این کشتار، همچنان به مبارزه خشونت پرهیز ادامه داد.

آلک ریری، به «ماده ۱۸» در مورد اینکه آیا مانند مارتین لوتر کینگ، دزموند توتو، خشونت پرهیزی را به جز اندیشه و باور، در سازماندهی اعتراضات نیز به کار می‌برد، می‌گوید «حتماً چنین کاری انجام داده‌است. او یکی از چهره‌های برجسته در جبهه متحد دمکراتیک  بود که رهبری اعتراضات مردمی را در اواسط دهه ۱۹۸۰ رهبری کرد که بیش از هر چیز دیگری برای شکستن اراده دولت آپارتاید انجام شد. او که اولین دبیرکل سیاهپوست شورای کلیساهای آفریقای جنوبی بود، پیشتر این نهاد را متقاعد کرده بود که از کمپین نافرمانی مدنی خشونت پرهیز استقبال کند.»

«جبهه متحد دمکراتیک» در سال ۱۹۸۳ برای پایان دادن به آپارتاید و گذار به دمکراسی ایجاد شد، و حدود ۴۰۰ سازمان و نهاد از جمله کلیساها، اتحادیه کارگری و انجمن‌های دانشجویی و زنان را در برمی گرفت.

این استاد تاریخ  می‌افزاید «جنبش اعتراضی دهه ۱۹۸۰، هم به دلیل خشونت مردمی (هم درونی و هم در پاسخ به عملکرد وحشیانه دولت) و هم به دلیل تعهد مستمر کنگره ملی آفریقا به مبارزه مسلحانه، کاملاً غیرخشونت آمیز نبود، اما توتو به صراحت در این مورد صحبت کرد. توتو در سال ۱۹۸۱ زمانی که جمعیتی که او خطابش می‌کرد، به یک نفر که مظنون بودند مأمور دولت است، حمله کردند تا او را بکشند، به میان جمعیت رفت و جان این مرد را که در خطری واقعی قرار داشت، نجات داد.»

دزموند توتو در کیپ تاون درسال ۱۹۸۹در اعتراض به ادامه رژیم آپارتاید ده‌ها هزار معترض را به خیابان‌ها آورد.

آلک ریری، استاد تاریخ مسیحیت در دانشگاه دورهام انگلستان، در مورد فعالیت‌های سیاسی توتو به «ماده ۱۸» می‌گوید «او مطمئناً از پیامدهای سیاسی ایمان خود از اوایل دهه ۱۹۷۰، و چه بسا پیش از آن، کاملاً آگاه بود… در زمان قیام سوتو در سال ۱۹۷۶، وی در آن مکان زندگی می‌کرد. او دقیقاً در خط مقدم قرارداشت. توتو مدت کوتاهی قبل از این قیام نامه مشهوری به نخست‌وزیر نوشته بود و در آن سیاست‌های حکومت را محکوم کرد.»

این مبارز عدالتخواه و برابری‌خواه، مرد نخستین‌ها بود، نخستین رئیس شورای کلیساهای آفریقای جنوبی (۱۹۷۸–۱۹۸۵) که اکثر کلیساها در آن نماینده داشتند، نخستین اسقف سیاه‌پوست کلیسای ژوهانسبورگ (۱۹۸۵–۱۹۸۶)، و همچنین اسقف اعظم سیاهپوست کلیسای انگلیکن در کیپ تاون (۱۹۸۶–۱۹۹۴).

وی از جامعه جهانی خواست که آفریقای جنوبی را تحریم اقتصادی کنند تا مجبور شود به سیستم آپارتاید پایان دهد.

این کشیش مبارز خواستار حقوق برابر بود و نه شفقت سفیدپوستان. نویسنده کتاب «بدون بخشش،آینده‌ای وجود ندارد» در این مورد گفته بود : «من علاقه ای به برداشتن خرده‌ ریزهای شفقت که از سفره کسی که خود را ارباب من می‌داند، ندارم. من همه حق و حقوقم را می‌خواهم.»

توتو نه در مقابل آپارتاید و تهدیدهایش که دو بار پاسپورتش را توقیف کرده بودند، کوتاه آمد و نه تسلیم سیاهپوستانی شد که خواستار به خشونت کشیدن مبارزه ضدآپارتاید بودند.

برای اسقف توتو «بی‌طرفی و خنثی بودن در مقابل شریر جایی نداشت»، وی تأکید داشت «اگر در شرایط بی عدالتی شما بی‌طرف باشید، پس طرف سرکوبگر را انتخاب کردید.»

البته جنگ اسقف توتو و مسیحیان برابری خواه و عدالتجو فقط محدود به یک سیستم سیاسی نبود، بلکه شامل ایدئولوژی  رژیم آفریقای جنوبی نیز می‌شد که بسیاری آن را «الهیات آپارتاید» می‌نامند.

انجیل مسیح مقابل «الهیات آپارتاید»

برای دهه ها،  ایدئولوژی کلیسای «اصلاح شده هلندی» در آفریقای جنوبی بخشی از سیستم حاکم بر آفریقای جنوبی بود که بسیاری از الهیات دانان و تاریخدانان آز آن به عنوان «الهیات آپارتاید» نام می‌برند.

این کلیسا، گفتمان حاکم بر کشور را در مورد سلطه اقلیت سفیدپوست و جدایی نژادها از هم را تأیید می‌کرد و مطابق اراده خداوند می‌دانست. حتی دانیل فرانسوا مالان، نخست‌وزیر حزب ملی آفریقا در سال ۱۹۴۸، پیشتر به عنوان کشیش «کلیسای اصلاح شده هلندی» منصوب شد و مدت بسیار کوتاهی در کلیسا فعالیت داشت.

در مقابل «الهیات آپارتاید»، درکنار دزموند توتو، که با شدت هرگونه پشتیبانی از آپارتاید در کتاب مقدس را پوج و بی اساس دانسته و رد می‌کرد، مسیحیان و الهیات دانان زیادی از فرقه‌ها و کلیساهای مختلف مسیحی، از کاتولیک و انگلیکن گرفته تا متودیست، اونجلیکال و پنطیکاستی، موضع قاطعی گرفته و خواستار پایان آپارتاید شدند.

بعضی از آنها به صورت سازمان یافته عمل کردند و «انسیتو مسیحی آفریقای جنوبی» را در سال ۱۹۶۳ تشکیل دادند. حکومت آپارتاید این مؤسسه را در سال ۱۹۷۷ تعطیل کرد.

برخی از رهبران مسیحی غیرآفریقای جنوبی مانند بیلی گراهام نیز به صراحت علیه آپارتاید موضع گرفتند. مشهورترین واعظ مسیحی قرن بیستم در موعظه‌های خود در سال ۱۹۷۳ در آفریقای جنوبی  خواستار پایان آپارتاید شد. وی در مانع جدایی سیاهان و سفیدپوستان در جلساتش می‌شد.

کلیسای «اصلاح شده هلندی» در آفریقای جنوبی روز به روز، در صحنه جهانی نیز منزوی شد و در سال ۱۹۸۲، «اتحاد جهانی کلیساهای اصلاح شده»، عضویت این کلیسای نژادپرست را به حالت تعلیق دراورد و گفت که باید از ایدئولوژی آپارتاید که «گناه» است، توبه کنند. چهار سال بعد، تغییر اساسی و تاریخی در این کلیسا به وجود آمد، و در پیش نویس گزارش جامعه و دین، «کلیسا اصلاح شده هلند آفریقای جنوبی»، به اجرا گذاشتن آپارتاید در جامعه غیرقابل قبول خوانده شد. مدت کوتاهی بعد، حتی این کلیسا هم آپارتاید را «گناه» خواند و به دولت توصیه کرد تا به تظاهرات ضدآپارتاید اجازه برگزاری بدهد.

برخی از رهبران مسیحی غیرآفریقای جنوبی مانند بیلی گراهام نیز به صراحت علیه آپارتاید موضع گرفتند. مشهورترین واعظ مسیحی قرن بیستم در موعظه‌های خود در سال ۱۹۷۳ خواستار پایان آپارتاید شد. وی مانع جدایی سیاهان و سفیدپوستان در جلساتش می‌شد.

ویلی یونکر، استاد الهیات از این کلیسا، در سال ۱۹۹۱، در کنفرانسی در «روستانبورگ» آفریقای جنوبی به ۲۵۰ نماینده از حدود ۸۰ کلیسا، گفت که به «گناه و مسئولیت اشتباهات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ساختاری» انجام شده در آفریقای جنوبی اعتراف می‌کند.

بلافاصله در یک موعظه اشک آلود اسقف اعظم دزموند توتو، در واکنش گفت: «خدا ما را به این لحظه رسانده‌است. من نمی‌توانم وقتی کسی می‌گوید «مرا ببخش بگویم نمی‌بخشم.»

فشار سیاسی بین‌المللی، اعتراضات مردم، بایکوت اقتصادی، فروپاشی شوروی که موجب کم رنگ شدن ترس از کمونیسم شد، از جمله مواردی بود که از بین رفتن آپارتاید را در اواخر دهه هشتاد میلادی و اوایل دهه نود میلادی تسریع کرد.

نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۰، پس از ۲۷ سال حبس از زندان آزاد شد، و پارلمان این کشور در ۱۷ جون ۱۹۹۱، از نظر قانونی، به آپارتاید پایان داد. ۱۹۹۴ در نخستین انتخابات آزاد، نلسون ماندلا، به ریاست جمهوری انتخاب شد و پایان آپارتاید که از سال ۱۹۴۸ شروع شده بود، به حقیقت پیوست. آپارتاید رفت ولی دهه‌ها حکومت جدایی و نژادپرستی، زخم‌های عمیقی بر جامعه آفریقای جنوبی، به ویژه سیاهپوستان باقی گذاشت.

نلسون ماندلا، دزموند توتو را در نوامبر ۱۹۹۵، به عنوان رئیس «کمیسیون حقیقت و آشتی» منصوب کرد تا گام‌هایی برای آشتی ملی در کشور برداشته شود.

«بخشش نشانه قدرت است نه ضعف»

یکی از اهداف اساسی «کمیسیون حقیقت و آشتی»، این بود که ناقضان حقوق بشر در دوران آپارتاید،کاملاً به جنایات و یا نقض حقوق بشری که با انگیزه سیاسی انجام داده‌اند، اعتراف کنند تا مورد عفو قرار بگیرند. یکی دیگر از اهداف این کمیسیون، کشف حقیقت و جمع‌آوری شهادت قربانیان برای پرداخت غرامت بود.

 اسقف توتو می‌افزاید دعوت به بخشش نه از بین بردن عدالت است و نه دعوت به فراموشی، بلکه دعوتی است برای شفا و صلح .

این جلسات توأم با دعا و خواندن سرود بود و بارها اسقف اعظم توتو و افراد حاضر از شنیدن جنایات اتفاق افتاده، گریستند.

توتو در «کتاب بخشش:مسیر چهارگانه برای شفای خود و دنیای ما» که همراه «مفو» یکی از دخترانش نوشته می‌نویسد بخشیدن ضعف نیست بلکه از روی قدرت انجام می‌گیرد.

در این کتاب از اسقف مالوسی مپوم لوانا  مبارز ضداپارتاید نقل قول می‌کند. طبق این کتاب، وی زمانی که «تحت شکنجه پلیس آفریقای جنوبی بود، بینش حیرت‌آوری در مورد شکنجه گرانش پیدا می‌کند که آنها همه فرزندان خدا هستند و انسانیتشان را از دست داده‌اند. ما باید کمک کنیم تا به آنها انسانیت را بازگردانیم.»

اسقف توتو در کتایش می‌افزاید دعوت به بخشش نه از بین بردن عدالت است و نه دعوت به فراموشی است بلکه دعوتی است برای شفا و صلح.

کشیش توتو که برای مبارزه با آپارتاید جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۸۴ شد در این کتاب می‌نویسد «در آفریقای حنوبی منطق آپارتاید دشمنی میان نژادها به وجود آورده بود. .. بخشیدن دری برای آینده‌ای متفاوت برای ما می‌گشاید، آینده‌ای  که محدود به منطق آپارتاید نیست.»

بخشش و عدالت‌خواهی اسقف اعظم توتو، پس از بین رفتن آپارتاید، هم در آفریقای جنوبی و هم فرای مرزهای سرزمینش ادامه پیدا کرد چرا که همیشه امید به تغییر داشت.

«زندانی امید»ِ در کنار مردم ایران ایستاد

«من همیشه امیدوارم، یک مسیحی، زندانی امید است…شر، مرگ، ظلم، بی‌عدالتی… اینها هرگز نمی‌توانند حرف آخر را بزنند، حتی اگر تمام ظواهر خلاف آن را نشان دهد.»

اسقف توتو به این سخنانش ایمان داشت و علیرغم تمام مخالفت‌ها، سختی‌ها و انتقادات، به مبارزه با عدالتخواهی در آفریقای جنوبی و جهان ادامه داد. مانند گذشته نه قدرت‌ها توانستد وی را مرعوب کنند و نه مناسبات کلیسایی و دوستان در قدرت، توتو را ساکت.

دزموند توتو همچنین  به شدت از جانشینان ماندلا، به خاطر فساد مالی و زیرپا گذاشتن قول‌هایشان انتقاد کرد. نابرابری در آفریقای جنوبی امروزه از زمان آپارتاید بیشتر است.

«من همیشه امیدوارم، یک مسیحی، زندانی امید است…شر، مرگ، ظلم، بی عدالتی – اینها هرگز نمی‌توانند حرف آخر را بزنند، حتی اگر تمام ظواهر خلاف آن را نشان دهد.» دزموند توتو

وی همچنین در صحنه جهانی، در مقابل انچه بی عدالتی و نقض حقوق بشر می‌دانست، نه سکوت کرد و نه چشمانش را بست، از محکوم کردن حمله به عراق تا دفاع از حقوق فلسطینی‌ها.

این رهبر مسیحی همچنین در سال ۲۰۰۸ در زمان المپیک چین، از ورزشکاران خواست تا در مورد نقض حقوق بشر سخن گویند. اسقف اعظم کلیسای انگلیکن، همچنین بارها از نقض حقوق بشر در ایران انتقاد کرد. برخی از کتاب‌های وی از جمله «مسیر آشتی» به فارسی ترجمه شده‌است.

این «کشیش طغیانگر» و «قهرمان ضدآپارتاید»، تبعیض علیه بهاییان را محکوم کرد و خواستار آزادی یوسف ندرخانی،رهبر کلیسای خانگی شد. دزموند توتو در یک بیانیه اعلام کرد «وادار کردن هرکس به انکار عقیده اش نقض مطلق ارزش‌های جهانی انسانی و دینی ماست و ترک خدا.»

او همچنین در سومین سالگرد جنبش سبز در  پیامی خطاب به ملت ایران نوشت: «سه سال پیش جهان شاهد بود که میلیون‌ها تن از شما علیه سرکوب و خفقان به پا خاستید، و مردم سالاری و حقوق بشر را مطالبه کردید. بارقه‌ای که شما در ایران افروختید الهام بخش تغییرات بی‌سابقه‌ای در منطقه شده است.»

دزموند توتو، همجنین از حقوق  همجنس‌گرایان و مرگ خودخواسته برای بیماران لاعلاج دفاع کرد. وی سال‌ها در مبارزه علیه ایدز در آفریقا تلاش کرد و در زمان اپیدمی کرونا، هموطنانش را تشویق به زدن واکسن کرد.

این «کشیش طغیانگر» و «قهرمان ضدآپارتاید»، تبعیض علیه بهاییان را محکوم کرد و خواستار آزادی یوسف ندرخانی،رهبر کلیسای خانگی شد. دزموند توتو در یک بیانیه اعلام کرد «وادار کردن هرکس به انکار عقیده اش نقض مطلق ارزش‌های جهانی انسانی و دینی  ماست و ترک خدا.»

وی معتقد بود همه ما انسان‌ها،اعضای  یک خانواده بزرگ هستیم و از واژه «اوبونتو»، بسیار استفاده می‌کرد که «وابستگی متقابل افراد را نشان می‌دهد و آن را تقریباً می‌توان به این صورت معنی کرد: «من هستم چون ما هستیم.»

دزموند توتو در سن ۹۰ سالگی در ۲۶ دسامبر سال ۲۰۲۱ پس از دهه‌ها مبارزه برای عدالت، درگذشت. در این مسیر، برنده جایزه صلح نوبل؛ تنها نبود. یکی از یاران اصلیش همسرش، «نومالیزو لیِه»  فعال مدنی، پرستار و معلم بود. این مبارز ضدنژادپرستی که در نهادهایی از جمله کلیسا و مراکز زنان سخنرانی می‌کرد، از بنیادگزاران «انجمن کارگران خانگی آفریقای جنوبی» بود.

برای «زندانی امید»، دعا، نقش حساسی در زندگیش ایفا می‌کرد. شاید آخرین جمله و آیه کتابمقدس که دزموند توتو در زمان دریافت جایزه نوبل صلح در نروژ، به زبان آورد، به ما نشان می‌دهد که وی مهم‌ترین یار و تیکه گاهش را چه کسی می دانست: «اگر خدا با ماست، چه کسی برضد ماست.»

دربارهٔ فرد پطروسیان

فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامه‌نگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبه‌های پطروسیان در نشریات بین‌المللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانه‌های اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.

0 Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

[learndash_login]