سموئل جردن، میسیونری آمریکایی، بیش از یک قرن پیش یکی از تأثیرگذارترین نهادهای آموزشی ایران را بنیان نهاد و نسلهایی از نخبگان ایرانی را برای خدمت به جامعه تربیت کرد. این فارغالتحصیل الهیات از دانشگاه پرینستون، که ملکالشعرای بهار لقب «طبیب درد نادانی» را به او داده بود، دانشآموزان را به میهندوستی و یاریرسانی به مردم، بهویژه در دوران قحطی و بیماری، تشویق میکرد. هم در دوره قاجار هم در دوره پهلوی به پاس خدماتش به وی مدال اعطا شد.
جردن، که نقشی مهم در تحول نظام آموزشی و ورزشی ایران ایفا کرد، از بنیانگذاران پیشاهنگی در کشور نیز بهشمار میآید. او باور داشت که آموزش باید همگانی باشد و بدون تبعیض دینی، قومی یا طبقاتی در دسترس همه قرار گیرد. جردن همچنین مدافع حقوق برابر زنان و مردان بود.
از لافایت تا تهران
سموئل مارتین جردن در ششم ژانویه ۱۸۷۱ در ایالت پنسیلوانیای آمریکا متولد شد. نام او برگرفته از نام جدش، کشیشی برجسته در کلیسای مشایخی (پریسبیتری) بود. او در سال ۱۸۹۵ وارد کالج لافایت شد و در سال ۱۸۹۸ با مدرک الهیات از دانشگاه پرینستون فارغالتحصیل گردید. از سال ۱۸۵۴، این کالج دارای یک ارتباط تاریخی با کلیسای پرسبیتری (ایالات متحده آمریکا) بوده است.
کالج لافایت که تمرکز ویژهای بر فعالیتهای بینالمللی و میسیونری داشت، تأثیر عمیقی بر شکلگیری اندیشههای آموزشی جردن گذاشت. او عضو انجمن جوانان مسیحی (YMCA) و جامعه ادبی فرانکلین بود، و فعالیتهای ورزشی و فکری در دانشگاه، نقشی اساسی در رشد فکریاش ایفا کردند.
رابطه مستحکم بین کالج لافایت و مدرسه آمریکایی پسرانه در تهران زمینهساز تأسیس «کالج آمریکایی تهران» که بعدا دبیرستان البرز نام گرفت، شد. این مدرسه از همان ابتدا با کلیسای مشایخی در ارتباط نزدیک بود. جردن بههمراه همسرش مری وود پارک، و همکارانی همچون آرتور بویس، معاون مدرسه، این مرکز را توسعه دادند.
به دلیل این پیوند عمیق، دبیرستان البرز را «لافایت ایران» مینامیدند. انجمن مذهبی برینرد در کالج لافایت نیز از پروژههای میسیونری جردن حمایت میکرد.
دبستانی که مبدل به دبیرستان البرز شد
سموئل جردن و همسرش مری در سال ۱۲۷۷ هجری شمسی (۱۸۹۸ میلادی) به تهران مهاجرت کردند. یک سال بعد، این میسیونر کلیسای مشایخی (پرزبیتری ) مسئولیت مدرسهای ابتدایی را برعهده گرفت که میسیونرهای آمریکایی در سال ۱۲۵۲ شمسی تأسیس کرده بودند. «سده نامه البرز» که در سال ۱۳۵۴ زیر نظر دکتر محمد علی مجتهدی،مدیر وقت این دبیرستان منتشر شد،سال را مبدا تاسیس این دبیرستان قرار داده است و از سال ۱۲۵۲ تا ۱۳۵۲ را روایت می کند.
میسیونرهای پروتستان و کاتولیک در قرن نوزدهم نهادهایی عامالمنفعه مانند مدارس، درمانگاهها و بیمارستانهای متعددی در ایران،از شهرهای بزرگ تا روستاها، ایجاد کردند. این نهادها، از جمله نخستین مدرسه نابینایان در ابتدا در تبریز و سپس در اصفهان و نخستین مرکز آموزش پزشکی مدرن در ارومیه، خدماتی مؤثر برای همه شهروندان ایرانی فارغ از دین و جنسیت فراهم میکردند. مدرسههایی چون البرز، ژاندارک و سنلویی از نتایج این تلاشها بودند.
جردن بهمدت ۴۱ سال، از سال ۱۲۷۸ تا ۱۳۱۹، مدیریت این مدرسه را برعهده داشت و آن را بهتدریج با خرید زمین و ساختمان، به دبیرستانی مدرن در چهارراه کالج تهران تبدیل کرد. شبکه دوستان جردن در کالج لافایت نقش مهمی در جمع اوری کمک های مالی داشت. در سال ۱۳۰۳، یک ثروتمند آمریکایی به نام رولستون هزینه ساخت بنای اصلی مدرسه را تأمین کرد و نیکولای مارکوف، معمار گرجی، آن را طراحی نمود.
دبیرستانی پیشرو در دانش، ورزش و مدیریت
دبیرستان البرز یکی از پیشرفتهترین مؤسسات آموزشی زمان خود بود. در سال ۱۳۲۴، این مدرسه دارای کتابخانهای با بیش از ۱۳ هزار جلد کتاب و خوابگاهی برای دانشآموزان سراسر کشور بود. جردن به آموزش عملی تجربی باور داشت، بنابراین آزمایشگاهها و زمینهای ورزشی متعددی تأسیس کرد.
ساختار مدیریتی منظم، تنوع دروس و رویکرد آموزشی مدرن البرز، نقش بنیادینی در اصلاح نظام آموزشی کشور ایفا کرد.
همایون کاتوزیان، استاد اقتصاد در اکسفورد و دانشآموخته البرز، درباره تأثیر جردن در کنفرانسی چنین گفته است: «تدریس در کالج بر پایه معیارهایی فوقالعاده بالا و بر اساس انضباط و تربیت جدی، اما نه خشن، استوار بود. جردن و کارکنانش اصول آموزشی و تربیتی فوقالعادهای را برقرار کرده بودند.»
پایههای فکری جردن
مدرسهای با کتابخانهای غنی، خوابگاه، زمینهای ورزشی، آزمایشگاههای مجهز و سیستم آموزشی نوین، همه از دل اندیشههای تربیتی سموئل جردن و همکارانش برخاسته بود. یحیی ارمجانی، از شاگردان جردن و مدرسان اولیه دبیرستان البرز، در مقالهای با عنوان «سموئل جردن و اخلاق اونجلیکال در ایران»، سه اصل محوری در «اخلاق مسیحی ،پروتستان یا اونجلیکال» را چنین برمیشمرد: پارسایی در رفتار فردی (از جمله پرهیز از فحاشی و استعمال دخانیات)،باور به ارزش کار، برابری جنسیتی، عشق به میهن و خدمت به جامعه وایمان به دموکراسی و برابری حقوقی تمام افراد.
یحیی ارمجانی که دهه ها استاد تاریخ در امریکا در کالج مک کالستر بوده و مقالات متعددی در مورد مسیحیت در ایران از جمله در ایرانیکا نوشته، می افزاید «هدف ما محبت کردن و خدمت به هم نوع است»،یکی از شعارهای دانش اموزان البرز و جردن بود. آنها این کار را در عمل نشان می دادند از درختکاری گرفته تا کمک به سواد اموزی در دهات.
علی قیصری پزوهشگر تاریخ و دانش اموخته البرز می نویسد «اندیشههای جان دیویی، فیلسوف و روانشناس نامدار آمریکایی، نیز تأثیر چشمگیری در مدرسه البرز داشت. آموزش تجربهمحور، کاربردی و خلاقانه که دیویی پیشنهاد میداد، جایگزین روشهای سنتی خشک شد و بنیانی برای اصلاح ساختار آموزش در ایران گردید.»
نقش کلیدی زنان میسیونر
زنان میسیونر نیز در تحول آموزشی مدرسه البرز نقشی چشمگیر داشتند. بهویژه مری جردن، همسر سموئل، که زبان انگلیسی و موسیقی تدریس میکرد و نخستین سرودهای کلیسایی را به زبان فارسی تنظیم نمود. همچنین آنی بویس، همسر آرتور بویس،معاون جردن، ضمن تدریس، مسئولیت اداره خوابگاه را برعهده داشت و در راهاندازی مدرسه دخترانه بتل و انتشار مجله «عالم نسوان» از قدیمی ترین مجلات زنان ایران، مشارکت داشت.
پروین اعتصامی، از شاعران برجسته ایران، از جمله دانشآموختگان این مدرسه بود. جملهای از مری جردن که اغلب دانشآموزان حفظ بودند، چنین بود: «هیچ کشوری بالاتر از سطح زنان آن کشور اوج نمیگیرد.» دانشآموزان موظف بودند درباره این جمله انشاء بنویسند.
متیو شنون مدرس تاریخ در دانشگاه «اموری اند هنری» که در مورد دبیرستان البرز مطلب نوشته به سازمان ماده ۱۸ در این مورد می گوید «اکثر اعضای هیئت علمی مرد بودند، اما دو استثنای مهم وجود داشت. یکی مری جردن، همسر سموئل جردن بود که به جوانان ایرانی زبان انگلیسی و موسیقی میآموخت. آنی بویس، همسر آرتور بویس نیز علاوه بر تدریس، مسئولیت مهمتری بر عهده داشت: سرپرستی خوابگاه کالج البرز. در آن زمان، کالج البرز بهعنوان یک مدرسه شبانهروزی (Residential College) در ایران پدیدهای کمسابقه محسوب میشد.»
آموزش برای همه؛ فراتر از دین و طبقه
جردن به برابری، تنوع فرهنگی و عدالت آموزشی باور عمیق داشت. به گفته هوشنگ اسفندیار شهابی، استاد دانشگاه بوستون و از دانشآموختگان البرز، جردن دبیرستان البرز را به گونهای طراحی کرده بود که دانشآموزانی از ادیان، قومیتها و طبقات مختلف بتوانند در کنار یکدیگر تحصیل کنند. او مخالف جداسازی بر اساس دین یا قومیت بود، چراکه آن را ریشه بیاعتمادی و دشمنی میدانست.
جردن به برابری، تنوع فرهنگی و عدالت آموزشی باور عمیق داشت. به گفته هوشنگ اسفندیار شهابی، استاد دانشگاه بوستون و از دانشآموختگان البرز، جردن دبیرستان البرز را به گونهای طراحی کرده بود که دانشآموزانی از ادیان، قومیتها و طبقات مختلف بتوانند در کنار یکدیگر تحصیل کنند. او مخالف جداسازی بر اساس دین یا قومیت بود، چراکه آن را ریشه بیاعتمادی و دشمنی میدانست.
این استاد تاریخ در مقاله «تنوع در البرز» می نویسد «در مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان (از جمله ارمنی و آشوری)، یهودیان و بهائیان در یک کلاس درس میخواندند. دانشآموزان با پیشینههای اقتصادی متفاوت در کنار هم مینشستند، غذا میخوردند و ورزش میکردند.آموزگاران نیز از اقلیتهای گوناگون دینی، مانند ارامنه، یهودیان، آشوریان و بهائیان انتخاب میشدند. جردن با دریافت شهریههای بالاتر از خانوادههای متمکن، امکان تحصیل رایگان یا ارزان را برای دانشآموزان نیازمند فراهم میکرد. جمله معروفش در این زمینه چنین بود: ما از ۹ خانواده ثروتمند بهاندازهای شهریه دریافت کردهایم که ۱۰ دانشآموز نیازمند را رایگان آموزش دهیم.»
ابوالقاسم بختیار؛ تولدی دوباره در البرز
یکی از برجستهترین نمونههای اثرگذاری جردن، داستان زندگی ابوالقاسم بختیار است؛ مردی ۳۹ ساله، فقیر بود که فرزندان خانوادهای ثروتمند را برای تحصیل به البرز میآورد. جردن با دقت و درایت خود، استعداد او را درک کرد، و تحت حمایت و تشویق در دبیرستان البرز به تحصیل پرداخت.
با تلاش شخصی بختیار و پشتیبانی جردن، او نهتنها در مدت کوتاهی از البرز فارغالتحصیل شد، بلکه راهی آمریکا شد و در دانشگاه سیراکیوز به تحصیل پزشکی پرداخت. وی در ۵۸ سالگی بهعنوان نخستین پزشک جراح ایرانی فارغالتحصیل از آمریکا شناخته شد.
پس از بازگشت به ایران، به دعوت رضا شاه و همراه همسر آمریکاییاش هلن جفریز، از بنیانگذاران دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. او عمری نزدیک به یک قرن داشت و همواره در خدمت جامعه ماند.
بازی و ورزش وارد زندگی دانش اموزان می شود
ارتور بویس که سالها در ساختن دبیرستان البرز در کنار جردن بود در مورد تغییرات عمده ای که از طریق البرز وارد جامعه ایران شد و یا موجب تسریع و تقویت این تغییرات شد می نویسد: «در گذشته، بازی و تفریح برای پسران مسلمان رفتاری ناپسند و نامناسب تلقی میشد. آنها اغلب همانند پدران خود لباسهای رسمی میپوشیدند که برای بازی مناسب نبود. در مقابل، پسران ارمنی با پوشش راحتتر به بازی میپرداختند و بهتدریج، پسران مسلمان نیز به آنها پیوستند.»
مدرسه آمریکایی (البرز) پیشگام شکلگیری مسابقات ورزشی بین مدارس بود. فارغالتحصیلانی که در این مدرسه با ورزش آشنا شده بودند، بعدها به مدیران برجسته ورزشی کشور تبدیل شدند.
نخستین تیم بسکتبال با مربی گری حرفه ای در البرز شکل گرفت و سپس به مکان های دیگر گسترش پیدا کرد زمین های والیبال البرز موجب شد به عنوان مکانی برای تمرین تیم های والیبال دراید.
ورزشهایی همچون بسکتبال، والیبال، تنیس و شنا نیز در برنامههای مدرسه جای گرفتند و توسعه یافتند.
سازمان پیشآهنگی تا شبانه روزی
فعالیتهای پیشاهنگی نخستینبار توسط سموئل جردن، رئیس کالج آمریکایی (که بعدها به کالج البرز تغییر نام داد) در ایران اغاز شد.
سیوان بالسلو تاریخدان از دانشگاه عبری اورشلیم در ایران،در مقاله ای در مورد پیشاهنگی در ایران می نویسد «جردن در سال ۱۹۱۲ یک اردوی پیشاهنگی برگزار کرد و دانشآموزانش را به پیادهروی و کوهنوردی برد. جنبش پیشآهنگان پسر ایران بهطور رسمی در ۳ دسامبر ۱۹۲۵ آغاز شد و مراسم افتتاحیه آن در تهران، در برابر اعضای وزارت معارف، معلمان و دانشآموزان برگزار شد.»
در سال ۱۲۹۷، بخش شبانهروزی مدرسه برای پذیرش دانشآموزان که پایتخت نشین نبودند راهاندازی شد. دانش اموزان موظف بودند در مورد شهر و مکانشان با دیگر دانش اموزان صحبت کنند و انها را اشنا کنند.
خانوادههای ثروتمند هزینه کامل را پرداخت میکردند، اما برای دانشآموزان کمبضاعت، تخفیف در نظر گرفته میشد.
زندگی در این مدرسه با نظم دقیق همراه بود. دانشآموزان باید تختهای خود را مرتب میکردند، در پخش غذا مشارکت داشتند و مطابق برنامهای منظم روز خود را میگذراندند. این رویکرد، حس مسئولیتپذیری و نظم را در آنان تقویت میکرد.
کار، تلاش و عزت نفس
طبق نوشته ارتور بویس ،یکی از ارزشهای کلیدی در مدرسه البرز، ارزشمندی کار بود. دانشآموزان با انجام فعالیتهای فیزیکی مانند نظافت، باغبانی یا حتی ساختن راه، میآموختند که کار فیزیکی ناپسند و خوار نیست بلکه با ارزش است. برخی نیز بخشی از هزینه تحصیل خود را از طریق همین فعالیتها جبران میکردند. این رویکرد، زمینهساز پرورش نسلی از جوانان پرتلاش، منظم و خودساخته شد.
جردن معتقد بود شخصیت افراد،فرای اموزش علم، باید در دبیرستان ساخته شود.
موسیقی و هنر؛ عبور از تابوها
در آغاز قرن بیستم، موسیقی در بسیاری از جوامع مسلمان امری ناپسند و محدود به محافل خصوصی بود. اما مری جردن، با نواختن ارگ در نمازخانه مدرسه، نخستین گام را برای وارد کردن موسیقی به برنامه آموزشی برداشت.
به مرور، دانشآموزان با آواز خواندن آشنا شدند و کلاسهای موسیقی، گروه کر و ارکستر در مدرسه شکل گرفت. سرودهای فارغالتحصیلی و آهنگهای ملی مخصوص مدرسه نیز ساخته شدند.
خانم جردن همچنین نقش مهمی در تنظیم سرودهای مذهبی به زبان فارسی برای کلیساها ایفا کرد.
در آذرماه ۱۳۰۷، سرود تاریخی «دارم از خداست» توسط گروه کر محصلان کالج آمریکاییها (دبیرستان البرز فعلی) در تهران توسط شرکت موسیقی کلمبیا رکوردز ضبط شد؛ اثری که امروز به عنوان یکی از نخستین نمونههای موسیقی ضبطشده در ایران شناخته میشود. این قطعه با آهنگسازی غلامرضا مینباشیان و با حمایت جردن، مدیر وقت مدرسه، ضبط شد و صدای ۵۰۰ دانشآموز در آن شنیده میشود، هرچند هویت هیچکدام مشخص نیست. این سرود، با مضامینی چون وطندوستی، فقر، علم و آگاهی، پژواکی ماندگار از روحیه اجتماعی و آرمانخواهانه نسل آن دوران است.
پیشگام در ایجاد حس مسئولیت اجتماعی
در بحران بزرگ سالهای ۱۲۹۶–۱۲۹۸، که ایران گرفتار قحطی، بیماری و آشوب ناشی از جنگ جهانی اول بود، دانشآموزان کالج البرز تنها به آموزش بسنده نکردند، بلکه در فعالیتهای امدادرسانی، پروژههای عمرانی و توزیع غذا در محلههای فقیر مشارکت فعال داشتند.
در بحران بزرگ سالهای ۱۲۹۶–۱۲۹۸، که ایران گرفتار قحطی، بیماری و آشوب ناشی از جنگ جهانی اول بود، دانشآموزان کالج البرز تنها به آموزش بسنده نکردند، بلکه در فعالیتهای امدادرسانی، پروژههای عمرانی و توزیع غذا در محلههای فقیر مشارکت فعال داشتند.
سموئل جردن و دیگر مبلغان مسیحی نیز کشور را ترک نکردند و در کنار مردم ایران ماندند. جردن به بیماری تیفوس مبتلا شد و دستکم یکی از میسیونرها جان خود را از دست داد. او همواره دانشآموزان را به میهندوستی واقعی تشویق میکرد و ارتور بویس در کتابش در مورد جردن و البرز یاداوری می کند که جردن حتی در مطلبی نوشته بود : «ایرانیها فکر میکنند میهندوستی یعنی فدا شدن در میدان جنگ، اما تلاش صادقانه و درست برای جامعه نیز میهندوستی است.» یحیی ارمجانی می نویسد دانش اموزان البرز که از خانواده های مرفه بودند عوض گریختن از شرایط سخت به کمک شهروندان ایرانی با توزیع غذا و غیره پرداختند. امری که تاثیر زیادی بر مردم داشت.
حقیقت شما را آزاد خواهد کرد
در «سدهنامه البرز» آمده است که آیهای از انجیل با مضمون «حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد» بر سردر یکی از ساختمانهای کالج نوشته شده بود، اما پس از دولتی شدن البرز در سال ۱۹۴۰، به دستور مقامات آن زمان برداشته شد.
در «سدهنامهی البرز» آمده است که آیهای از انجیل با مضمون «حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد» بر سردر یکی از ساختمانهای کالج نوشته شده بود، اما پس از دولتی شدن البرز در سال ۱۹۴۰، به دستور مقامات آن زمان برداشته شد.
سموئل جردن، با وجود باور مسیحی عمیق، هرگز قصد تحمیل دین خود به دیگران نداشت. همانطور که آرتور بویس اشاره میکند، جردن ایمان داشت که بزرگترین انقلاب، انقلابی در سبک زندگی و رفتار انسانهاست، نه در ظاهر مذهب. او در سال ۱۹۱۲ برابر با ۱۲۹۱–۱۲۹۰، علیرغم مخالفت برخی میسیونرها، شخصی را که ارتور بویس در کتابش «دکتر سعید»، پزشک نوکیش مسیحی و از چهرههای علمی آن زمان معرفی کرده ، برای سخنرانی دعوت کرد.
متیو شنون در این رابطه می گوید «برنامهٔ درسی کالج البرز شامل دروس متعددی بود: ریاضیات، علوم طبیعی، زبان و علوم انسانی، و تمرکز کلی آن بیشتر بر موضوعات سکولار و ملی بود. از این منظر، البرز یک مدرسه مدرن به شمار میآمد.
با این حال، در کنار این دروس، یک درس کتاب مقدس و نیز درسی درباره اخلاق نیز در برنامه گنجانده شده بود. گرچه بیشتر دانشآموزان مسیحی نبودند، اما شماری از مسیحیان ایرانی در این کالج تحصیل میکردند و میسیونرها امیدوار بودند که بتوانند به تربیت رهبران آینده کلیسای انجیلی ایران کمک کنند.»
نظام آموزشی مدرن و فضایی برای گفتوگو
متیو شنون، مدرس تاریخ، درباره نظام آموزشی کالج البرز میگوید: «برنامه درسی آن شامل دروس ریاضی، علوم طبیعی، زبانها و علوم انسانی بود و تمرکز آن بیشتر بر مباحث سکولار و ملی بود. با این حال، دروس اخلاق و کتاب مقدس نیز تدریس میشد و برخی از دانشآموزان، مسیحیان ایرانی بودند. هدف برخی از مبلغان، تربیت رهبران آینده کلیسای انجیلی ایران بود.»
جردن اهل گفتوگو و تبادل اندیشه بود و دانشآموزان را به تفکر و بحث تشویق میکرد. از جمله دیدارهای برجستهاش میتوان به ملاقات با شیخ حسن سنگلجی،چهره معروف شیعه ،تاگور، شاعر و فیلسوف هندی،و عباس اقبال اشتیانی،مورخ و ادیب اشاره کرد.
جریمه برای دروغگویی
جردن دانشآموزان را به راستگویی و تلاش صادقانه تشویق میکرد و نسبت به سیگار کشیدن موضعی بسیار منفی داشت. به گفته خودش: «یکسر این کار حماقت است و سر دیگرش نادانی». برای دروغگویی و سیگار کشیدن، جریمه نقدی تعیین کرده بود.
او که فارسی را در ایران آموخته بود، با فرهنگ ایرانی چنان آشنا شده بود که در سخنرانیهایش از اشعار سعدی و سنایی استفاده میکرد. جمله معروفش به دانشآموزان کمکار این بود: «کدو به کنار، کله به کار!» جردن میگفت: «من میلیونر هستم، چون هزاران فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران، و برای جهان میلیونها ارزش دارند.»
فیلم «پرویز به کالج میرود»
برای جذب حمایت مالی، جردن و همکارانش دست به تولید فیلمهای کوتاهی زدند، از جمله فیلم «پرویز»، که تصویری از فعالیتهای کالج البرز را به نمایش میگذاشت. این فیلمها عمدتاً برای مخاطبان کلیساها، سازمانهای خیریه و نیکوکاران آمریکایی ساخته شده بودند.
میراث ماندگار
متیو شنون، مانند بسیاری از پژوهشگران، تأکید دارد که کالج البرز پیش از دانشگاه تهران تأسیس شد و نقش کلیدی در مدرنسازی آموزش عالی ایران ایفا کرد.
متیو شنون در گفتگو با سازمان ماده ۱۸ می گوید «کالج البرز و دیگر نهادهای میسیونری نقش حیاتی در مدرنسازی چشمانداز آموزش عالی ایران ایفا کردند. بسیاری از ملیگرایان تأثیرگذار در دوران آغازین حکومت پهلوی از دانشآموختگان البرز بودند؛ از جمله علیاصغر حکمت، دانشگاهی و سیاستمداری که به دلیل نقشاش در اصلاحات آموزشی در دوره رضا شاه پهلوی شناخته میشود.» علیاصغر حکمت نقش مهمی در مدرنسازی سیستم آموزشی ایران داشت. وی کتابخانه ملی ایران را بنیانگذاشت و نخستین رییس دانشگاه تهران شد.
متیو شنون در گفتگو با سازمان ماده ۱۸ می گوید «کالج البرز و دیگر نهادهای میسیونری نقش حیاتی در مدرنسازی چشمانداز آموزش عالی ایران ایفا کردند. بسیاری از ملیگرایان تأثیرگذار در دوران آغازین حکومت پهلوی از دانشآموختگان البرز بودند.
جردن و همسرش از سوی شاه ایران نشان درجه اول علمی دریافت کردند و خیابانی نیز در تهران به نام او نامگذاری شد. جردن پیشتر زمان قاجار نیز درجه دوم علمی دریافت کرده بود.
فارغالتحصیلان البرز در حوزههای علمی، فرهنگی و دولتی چهرههای برجستهای بودند، در کنار اساتیدی که در این مطلب از انها نقل قول شده می توان از افرادی از جمله:داریوش فرهود (پدر علم ژنتیک ایران)،کامران وفا (استاد دانشگاه هاروارد و پیشگام نظریه ریسمان)، علی جوان (مخترع لیزر گازی)،حسن اکبرزاده (ریاضیدان)،منوچهر ستوده (ایرانشناس)،علیاکبر موسوی موحدی (استاد شیمی )، حسین امانت ( معمار برج شهیاد،آزادی کنونی)، داریوش آشوری (نویسنده مترجم) و سلیمان حَییم (فرهنگنویس).
البته این افراد فقط نوک کوه یخ از چهره های معروف و سرشناس البرز در داخل و خارج کشور است.
این میراث بعدها با مدیریت محمدعلی مجتهدی، نخستین رئیس دانشگاه آریامهر (شریف) و رئیس وقت کالج البرز، توسعه یافت. بذرهایی که جردن کاشت، با وجود انقلاب اسلامی، هنوز پابرجاست و دبیرستان البرز بهعنوان یادگار آن دوران، همچنان از مراکز مهم آموزشی کشور به شمار میرود.
ساموئل جردن که از کالج لافایت به درجه دکترا در حکمت و فلسفه و از کالج واشینگتن وجفرسون به درجه دکترای حقوق نایل شده بود، در سال ۱۳۱۹ به آمریکا بازگشت و تا پایان زندگی با ایرانیان در تماس بود و ایران را وطن دوم خود می دانست.
و در سال ۱۳۲۳ یک بار دیگر به ایران سفر کرد و با استقبال شاگردانش مواجه شد. او که همواره ایران را وطن دوم خود میدانست در سن ۸۱ سالگی،در ۳۱ خرداد ۱۳۳۱( ۲۱ژوئن ۱۹۵۲) در لس انجلس درگذشت.
مستندی درباره تاریخچه کالج البرز توسط مریم سپهری ساخته شده و مرکز ایران شناسی نیز به نام و یاد جردن، با حمایت مالی یکی از فارغالتحصیلان موفق البرز،فریبرز مسیح،کارافرین تکنولوژی در دانشگاه ارواین کالیفرنیا تأسیس شده است.
«طبیب درد نادانی»
شاید بهترین توصیف را ملکالشعرای بهار، از شخصیتهای برجسته ادبی ایران، از دکتر جردن کرده است:
تا کشور ما جایگه جردن شد
بس خارستان کز مددش گلشن شد
این باغ هنر که دور از او بود، کنون
چشمش به جمال باغبان روشن شد
و در ادامه این شعر جردن «طبیب نادانی» لقب گرفته است:
نادانی چیست جز به غفلت مردن؟
باید به علاج از این مرض جان بردن
گفتم که طبیب درد نادانی کیست؟
پیر خردم گفت که جردن، جردن
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.
0 Comments