درحالی که تبعیض ساختاری علیه مسیحیان و دیگر اقلیتهای دینی و مذهبی در ایران ادامه دارد، افتتاح مترویی با نام «مریم مقدس» و نمادهای مسیحی، بیش از هر چیز یادآور یک تناقض تلخ است.
این اقدام، شبیه آن است که حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی، در اوج تبعیض نژادی، مترویی با نمادهای سیاهپوستان افتتاح میکرد بدون آنکه قوانین سرکوبگرش را تغییر دهد. چماق سرکوب را میتوان تزیین و زیبا کرد، اما برای قربانیان همان چماق است؛ زیبا و رنگی یا عریان و خشن، ماهیتش یکی است.
در ایران، ارمنیها مانند آشوریها، زرتشتیان و یهودیان تنها اقلیتهای رسمی کشورند، اما آنان نیز سالهاست با تبعیضهای متعدد روبهرو هستند.
جمعیت ارمنیها، به گفته منابع مختلف، از زمان انقلاب به یکپنجم کاهش یافته، در حالی که جمعیت کشور دو برابر شده است. این کاهش چشمگیر نتیجهی مستقیم سیاستهای تبعیضآمیز در حوزههایی چون حق ارث، دیه و اشتغال است — سیاست حکومتی که عملاً ارمنیها را به شهروندان درجهچندم تبدیل کرده است. تبعیض چنان شدید بوده که حتی برخی از نمایندگان دستچین شده این اقلیتها در مجلس بارها از این وضعیت انتقاد کردهاند.
اما وضعیت نوکیشان مسیحی به مراتب دشوارتر است. این گروه که بزرگترین جامعهی مسیحی ایران را تشکیل میدهند، مانند بهاییان، پیروان دین یارسان، ذکریها و منداییان، اصلاً شهروند محسوب نمیشوند. حکومت این شهروندان را به «اشباح» بدل کرده است؛ انسانهایی بدون حق عبادت، بدون حق اجتماع برای اجرای مراسم دینی و در رنج از تبعیض و سرکوب.
در حالی که مجسمهی «مریم مقدس» در متروی تهران به نام «احترام به ادیان» نصب شده، صدها نوکیش مسیحی بهخاطر ایمانشان در سال های گذشته به همان مسیح زندانی شده اند. آنان نه حق داشتن کلیسا دارند، نه قبرستان، و دائماً با اتهام «ارتداد» و تهدید زندان روبهرو هستند. بارها نیروهای امنیتی به خانههای آنان حمله کردهاند، صرفاً به این دلیل که چند نفر برای خواندن کتاب مقدس گرد هم آمدهاند.
کتابهای دینی، صلیبها و حتی وسایل شخصی آنان توقیف شده و خودشان به زندان افتادهاند. مسیحیان ارمنی یا آشوری که با این نوکیشان در تماس باشند نیز از فشار و سرکوب در امان نیستند. در حال حاضر، ژوزف شهبازیان، کشیش و زندانی عقیدتی سابق، بار دیگر در زندان محبوس است و قرار است دوباره محاکمه شود.
هاکوپ گوچومیان، شهروند ارمنستان، که به ده سال زندان محکوم شده یکی ازاتهام هایش هفت جلد انجیل فارسی است. در دهههای گذشته نیز رهبران برجستهای مانند اسقف هایک هوسپیان و طاطاووس میکایلیان به قتل رسیدند، و کشیش حسین سودمند به جرم «ارتداد» در مشهد به دار آویخته شد.
در سطح تبلیغاتی، حکومت ایران همواره کوشیده است با نمایشهایی خود را «اهل گفتوگو و احترام به ادیان» از خود نشان دهد. از همراهی نمایندگان اقلیتها در هیاتهای حکومتی تا حضور کنترلشدهی آنان در مراسم رسمی و دیدارهای تلویزیونی رهبر جمهوری اسلامی با خانوادههای مسیحیان کشتهشده در جنگ. اما همان حکومت، همین اقلیتها را دهههاست از استخدام در ارتش، نهادهای دولتی و مناصب عمومی محروم کرده است.
طرح متروی «مریم مقدس» از سال ۱۳۹۴ در دستور کار بوده است؛ درست دو سال پیش از آنکه حکومت کلیسای جماعت ربانی تهران — بزرگترین کلیسای فارسیزبان کشور — را تعطیل کند. در همان سالها، حکومت دو پروژه را همزمان پیش میبرد: سرکوب واقعی و نمایش ظاهری تساهل.
از همان سالها تاکنون، سرکوب ادامه یافته: بازداشتها، تعطیلی کلیساها، قتل رهبران دینی، محرومیت از اشتغال و فشارهای روانی و اجتماعی. خشونت سه گانه فیزیکی، ساختاری و فرهنگی بر مسیحیان به ویژه نوکیشان تحمیل شده است.
در عین حال، رژیم از چنین پروژههایی مانند مترو «مریم مقدس» برای استفاده تبلیغاتی بهره میگیرد: در نشستهای بینالمللی، در رسانهها، یا حتی در مورد پناهندگان مسیحی. شاید فردا مأموری در اروپا بگوید: «مگر ایران مخالف مسیحیان است؟ ببین، مترو «مریم مقدس» هم دارند!»
افتتاح این مترو نشان می دهد که حکومت به افکار عمومی به ویژه افکار عمومی خارج از کشور اهمیت می دهد امری که می تواند برای فشار آوردن به حکومت برای کم کردن تبعیض و سرکوب علیه اقلیت های دینی مورد استفاده قرار بگیرد. اما واقعیت، همان است که دهههاست ادامه دارد: تبعیض ساختاری، سرکوب سازمانیافته و حذف تدریجی اقلیتها از حیات اجتماعی ایران. با این حال، همین پروژهها ممکن است اثری ناخواسته داشته باشند. شاید بسیاری از شهروندان، با دیدن نام و تصویر مریم و عیسی مسیح در مترو، در دنیای دیجیتال به جستوجو در مورد مسیحیت بروند.
طنز تلخ برای بسیاری از مسیحیان که دهههاست طعم تلخ تبعیض، سرکوب و محرومیت را چشیدهاند، شاید همین باشد که بر یکی از دیوارهای این مترو، پیام عیسی را میخوانند: «رهایی از ظلمت و تبعیض» — پیامی که حکومت هر روز در عمل آن را انکار میکند.
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.



0 Comments