تأسیس مدارس در مناطق زلزلهزده ایران، کمک و توزیع غذا به پناهجویان، ساختن کلیساهای متعدد در ایران و رهبری شورای کلیساهای پروتستان، استقامت مقابل دستور حکومت جمهوری اسلامی برای نپذیرفتن مسلمانان و نوکیشان مسیحی، تلاش برای آزادی مسیحیان دربند، درخواست از نماینده ویژه سازمان ملل برای سفر به ایران و رسیدگی به وضعیت مسیحیان، از جمله فعالیتهای اسقف هایک هوسپیان مهر بود، که ۳۰ دی ماه ۱۳۷۲، پس از ربایش توسط نیروهای امنیتی با ۲۶ ضربه چاقو به قتل رسید.
در خدمت کلیسا،از گرگان تا تهران
هایک هوسپیان، در سال ۱۳۴۵ در ۲۲ سالگی، کشیش کلیسای جماعت ربانی مجیدیه در تهران شد و در سال ۱۳۴۶ شمسی (۱۹۶۷)، از سوی رهبران این کلیسا، برای تأسیس کلیسایی جدید در شهر گرگان، راهی استان مازندران شد.
کشیش هوسپیان و علاقه مندان به مسیحیت در گرگان، با اذیت و آزار برخی از افراد و گروههای تندرو روبرو شدند. آقای هوسپیان و همسرشان تاگوش مارگوسیان، پیامهای تهدید آمیز دریافت میکردند، شیشههای کلیسا با سنگ شکسته میشد و حتی افرادی جلسات را بهم میزدند، ولی فعالیت مسیحی آنها ادامه پیدا کرد. جفا در شهر گرگان فقط به این زوج مسیحی محدود نمیشد و برخی از نوکیشان مسیحی به دلیل گرویدن به مسیحیت از خانواده شان طرد شدند.
کشیش هوسپیان ۱۴ سال در استان مازندران به فعالیت کلیسایی پرداخت تا ۱۳۶۰ شمسی (۱۹۶۷) به تهران آمد و از سوی کلیسا به عنوان ناظر کلیساهای جماعت ربانی ایران انتخاب شد و چند سال بعد در سال ۱۳۶۵رهبر شورای کلیساهای پروتستان در ایران شد.
هایک هوسپیان بهطور مرتب به شهرهای مختلف ایران برای تقویت گروهها و کلیساهای کوچک مسیحی سفر میکرد. این رهبر مسیحی، افراد بسیاری را نیز آموزش داد که هماکنون مشغول فعالیت در کلیساهای فارسیزبان هستند.
«ای فرزندان نور»
هایک هوسپیان از طریق نوشتن، ترجمه و خواندن سرودهای مسیحی از جمله «راه جتسیمانی»، «معبود من» و «ای فرزندان نور»، تأثیر بسزایی بر موسیقی مسیحیان پروتستان داشت و طبق گزارشی در دوره ای کاستهای سرودهای هایک هوسپیان بیشترین هواداران را میان مسیحیان ایرانی داشت.
از تأسیس مدرسه تا کمک به پناهجویان جنگ زده
در کنار فعالیتهای مسیحی، هایک هوسپیان، دست به فعالیتهای متعدد حقوق بشری و انسان دوستانه در ایران زدهاست.
در یکی از این اقدامات، این رهبر کلیسا، ۸۰ داوطلب را برای کمک به کردهایی که از عملیات «انفال» ارتش صدام حسین گریخته بودند، بسیج کرد. این داوطلبان به مدت دو ماه غذای گرم بین این غیرنظامیان توزیع میکردند. عملیات «انفال» ارتش بعث که از اسفند ماه ۱۳۶۶ آغاز شده بود به کشتار هزاران هزار نفر در استانهایی که جمعیت کردنشین داشت، متجر شد. حکومت جدید عراق، عملیات «انفال» را به مثابه پاکسازی نژادی به رسمیت شناختهاست.
کشیش هوسپیان با بسیج افراد و امکانات، همچنین مدارسی پس از زلزله ۱۳۶۹ در رودبار و منجیل تأسیس کردهاست.
«در قبال مطالبات ناعادلانه زانو نمیزنیم»
فشار حکومت جمهوری اسلامی بر نوکیشان مسیحی و کلیساهای فارسیزبان در اواخر دهه شصت شمسی شدت بیشتری گرفت و حسین سودمند، کشیش کلیسای جماعت ربانی مشهد، در آذرماه ۱۳۶۹ به اتهام ارتداد در مشهد اعدام شد.
دولت ایران نه تنها از کلیساهای فارسیزبان میخواهد فعالیتهایشان را به شدت محدود کنند بلکه در پی «تبانی» و «شریک جرم کردن آنها برمی آید.»
طبق خواسته حکومت اسلامی، «هیچ جلسه ای نباید به فارسی برگزار شود و فقط ارامنه باید در جلسات شرکت میکنند. فقط کسانی که کارت کلیسا را دارند، فهرست اعضا باید در اختیار مقامات دولتی قرار بگیرد.»
حتی حکومت یک قدم فراتر گذاشته، نقش صاحب اختیار کلیسا را هم برای خود قائل شده و میخواهد «حتی عضویت جدید اعضا در کلیسا هم باید با موافقت دولت باشد.»
کشیش هوسپیان چنین درخواستی را به شدت رد کرده و گفت «من و همکارانم هرگز در قبال چنین مطالبات ناعادلانه زانو نمیزنیم و در کلیساهای ما روی همه باز است.»
«بازی با آتش»
با افزایش فشار حکومتی در سال ۱۳۷۲، خبر میرسد که حکم اعدام مهدی دیباج، فعال و نوکیش مسیحی که ده سال به دلیل فعالیت مسالمت آمیز مسیحی در زندان بوده، به اتهام ارتداد صادر شدهاست.
کشیش هوسپیان موفق میشود کلیساها و چهرههای بینالمللی و حتی برخی دولتها را از این خبر آگاه کند و پشتیبانی آنها را جلب کند. مقاله ای در این مورد در روزنامه تایمز منتشر میشود و حتی در پارلمان بریتانیا، خبر حکم اعدام آقای دیباج مطرح میشود.
آقای هوسپیان میدانست که با این اقدام هدف انتقام مأموران امنیتی حکومت قرار میگیرد و طبق روایت خانواده اش، آقای هوسپیان گفته بود «میدانم این بازی با آتش و دست در لانه مار گذاشتن است.» زمانی نیز که به این رهبر مسیحی هشدار میدهند «تو چهارتا بچه داری»، پاسخ میدهد «دیباج هم چهار فرزند دارد.»
مهدی دیباج، که اوایل سال ۱۹۸۵ میلادی برابر با ۱۳۶۵ شمسی دستگیر و به جرم ارتداد روانه زندان گشته بود، پس از گذراندن ۹ سال و ۲۷ روز در زندان به سبب فشارهای بینالمللی و بدون کوچکترین توضیحی در ۲۶ دیماه ۱۳۷۲ از زندان آزاد شد.
سه روز پس از آزادی آقای دیباج، هایک هوسپیان در راه فرودگاه مهرآباد ربوده میشود و پیکر مثله شده او را از سردخانه پزشکی قانونی تحویل گرفتند. قاتلان حفرهای عمیق روی سینه او و درست بر قلبش با آلتی برنده ایجاد کرده بودند.
یازده روز پس از ربایش این رهبر ۴۹ ساله مسیحی، مأموران عکس پیکر خونین هایک هوسپیان را به خانواده اش نشان میدهند. پیکر هایک هوسپیان در بهشت زهرا دفن شده بود که سپس خانواده اش آن را به قبرستان مسیحیان منتقل کردند و حدود دو هزار نفر در شرایط امنیتی شدید حاکم، در این مراسم شرکت داشتند.
پنج ماه پس از آزادی، در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۷۳، مهدی دیباج نیز توسط عدهای ربوده شد و چند روز پس از آن مأموران وزارت اطلاعات خبر پیدا شدن جسد وی را منتشر کردند.
دستکم هفت رهبر کلیسا از جمله طاطاوس میکائیلیان و محمد باقر روانبخش پس از انقلاب اسلامی در ایران کشته شدند.
ربایش و قتل کشیش هوسپیان یکی از قتلهای زنجیره ای دهه هفتاد شمسی توسط نیروهای امنیتی است. ناصر زرافشان وکیل برخی از قربانیان قتلهای زنجیره ای میگوید «۶۶ یا ۶۷ نفر قربانی این قتلهای زنجیره ای بودند و نه فقط چهار نفر که حکومت ادعا میکند و به هیچ وجه خودسرانه نبود و تمام ترتیبات از کانالهای رسمی صورت گرفته بود.»
به نوشته روزنامه ایندیپندنت، در نامهای به تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۷۲ (۱۷ فوریه ۱۹۹۴)، نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، به نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران در این سازمان نوشت: «مایلم توجه شما را به گزارشی که در مورد اسقف هایک هوسپیان مهر، مدیر عالی شورای کلیساهای تجمع برای خدا…، که اخیراً در جمهوری اسلامی به قتل رسیده، جلب کنم. در یازدهم ژانویه ۱۹۹۴ اسقف هوسپیان مهر از من تقاضا نموده بود که به ایران سفر کرده و با کشیشان پروتستان انجیلی و مسئولین دولتی ملاقات و در مورد حقوق بشر و اوضاع اقلیتهای مذهبی گفتگونمایم.»
از جایزه آزادی مذهب تا مجسمه ای در دانشگاه مسیحی
مقالات و گزارشهای متعددی در مورد زندگی، مرگ و فعالیتهای هایک هوسپیان توسط نهادهای مختلف منتشر شده و به پاس شجاعت وی، کمیسیون آزادی مذهبی وابسته به سازمان جهانی کلیساهای بشارتی در روز ۱۹ نوامبر ۱۹۹۴ طی جلسه ای جایزهٔ آزادی مذهب آن سال را به نیابت از اسقف هوسپیان به همسر ایشان اهدا نمود، و روز ۲۰ نوامبر را نیز روز دعای جهانی برای کلیسای ایران نامگذاری کرد.
مجسمه ای نیز از کشیش هوسپیان در دانشگاه مسیحی«سمفورد» درایالت آلاباما آمریکا، در کنار مجسمه تعداد دیگری از شهیدان مسیحی از جمله دیتریش بونهوفر، الهیات دانی که در مقابل حکومت هیتلر مقاومت کرد و جان باخت، قرار گرفتهاست.
فرزندان این رهبر مسیحی نیز فیلم مستندی در مورد زندگی اسقف هوسپیان،به نام «فریادی از ایران» در آمریکا ساخته اند.