کشیش مهدی دیباج و سایر شهدای کلیسای ایران مصداق عینی این فرمایش عیسی مسیح بودند که: «زمانی می‌رسد که هر که شما را بکشد، می‌پندارد که خدا را خدمت کرده است» (یوحنا ۱۶:۲).

کلیسای مسیحی در ایران، از آغاز انقلاب تاکنون چندین تن از رهبران خود را تقدیم خداوند کرده است. البته تردیدی نیست که در این مدت، شهدای گمنامی نیز بوده‌اند که شرح استقامتشان در ایمان به مسیح را کسی به ثبت نرسانده است. ارزش فداکاری این عزیزان در نظر خدا به هیچ وجه کمتر از شهدای شناخته شدۀ کلیسا نیست، و آنان بی‌گمان پاداشی عظیم نزد خدا خواهند داشت.

مهدی دیباج در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۱۳ برابر با ۵ آگوست سال ۱۹۳۴ در شهر اصفهان به‌دنیا آمد. ایشان از کودکی علاقۀ عجیبی به شناخت خدا داشت. در سن ۳سالگی خوابی از عیسی مسیح دید و بدین ترتیب اشتیاق شدیدی به شناخت مسیح در دلش پدید ‌آمد. در ۱۴ سالگی، روزی برای عیادت از یکی از بستگان خود به بیمارستان مسیحی اصفهان ‌رفت و در آنجا یکی از کارکنان جزوه‌ای از کتاب‌مقدس به او هدیه داد. دیباج این جزوه را به‌دقت مطالعه کرد و سرانجام پس از تحقیق و بررسی فراوان در سال ۱۹۴۷ در کلیسای اسقفی حضرت لوقای اصفهان رسماً از گناهان خود توبه نموده، عیسی مسیح را به‌عنوان نجات‌دهندۀ خود ‌پذیرفت.

وقتی جدی بودن ایمان او بر خانواده‌اش روشن شد، او را از خانه اخراج کردند. بنابراین به تهران رفت و در منزل یکی از مسیحیان آنجا پناه گرفت.

پس از چندی در یک کتابفروشی مسیحی مشغول به کار شد و با شور و اشتیاق فراوان به‌پخش کتاب‌مقدس و بشارت انجیل پرداخت. مدتی بعد به پیشنهاد رهبران وقت کلیسای انجیلی، جهت فراگیری الهیات مسیحی عازم بیروت شد و سپس برای گذراندن دوره‌های تکمیلی به کشورهای هندوستان و سوئیس سفر کرد.

ایشان به‌مدت دو سال نیز در افغانستان خدمت کرد و در این مدت علاوه بر ترجمۀ انجیل مرقس تحت عنوان “خوش‌خبری برای همه”، برنامه‌های رادیویی مسیحی نیز تهیه می‌کرد که تا سال‌ها با صدای خود ایشان از طریق “رادیو ندای مسیح” پخش می‌شد.

مهدی دیباج پس از بازگشت به ایران، در سن ۳۷ سالگی ازدواج کرد و صاحب ۴ فرزند شد. از آنجا که به زبان انگلیسی تسلط کافی داشت، به‌عنوان استاد زبان انگلیسی در دانشکدۀ فنی بابل در استان مازندران مشغول تدریس شد، اما کمی بعد، از این مقام استعفا داد تا به‌طور تمام‌وقت در ترجمۀ تفسیری کتاب‌مقدس همکاری داشته باشد. او در این مدت کتب روحانی مفیدی نیز به‌زبان فارسی ترجمه کرد، که کتاب‌مقدس مصوّر برای کودکان از جمله آن‌ها است.

همزمان با پیشرفت او در امور روحانی دوران سختی‌ها و آزمایشات نیز آغاز شد. او در در سال ۱۹۸۵ به اتهامات مختلف روانۀ زندان گردید. ایشان به‌تدریج از تمام اتهامات تبرئه شد، اما به‌خاطر پافشاری در ایمان مسیحی خود و عدم انکار مسیح، در سال ۱۹۹۳برای محاکمه به دادگاه ساری احضار شد. ایشان در جلسه دادگاه دفاعیه معروف خود را ارائه داد که در روزنامه تایمز لندن نیز به چاپ رسید و باعث برکت بسیاری از مسیحیان جهان شد. اما دادگاه او را مجرم شناخته شد و به اتهام «ارتداد» به مرگ محکوم نمود.

در واکنش به این حکم اعدام، اسقف هایک هوسپیان که در آن زمان رهبری کلیساهای جماعت ربانی ایران را برعهده داشت، محافل جهانی را از این امر باخبر ساخت و مدت کوتاهی بعد، مقامات حکومت تحت فشارهای بین‌المللی مهدی دیباج را بدون هیچ توضیحی آزاد کردند. بدین ترتیب ایشان در ژانویه سال ۱۹۹۴، پس از ۹ سال و ۲۷ روز اسارت از زندان آزاد شدند.

کشیش دیباج در مدت ۵ ماه و ۹ روز، بین آزادی از زندان و شهادتش، از طریق درمیان گذاشتن تجربیات روحانی دوران زندان و نیز ضبط شهادت زندگی‌شان بر نوار کاست، باعث برکت بسیاری شدند.

یکی از اهداف‌ ایشان این بود به کشورهای همسایه نظیر پاکستان و مخصوصاً افغانستان سفر کنند و خداوند را در آنجا خدمت نمایند. به همین دلیل نیز مدت کوتاهی قبل از شهادت‌شان ویزای کشور افغانستان را گرفتند و برای رفتن به آنجا آماده می‌‌شدند.

مهدی دیباج در روز ۲۴ ژوئن ۱۹۹۴، هنگامی که از باغ کلیسا واقع در زیبا دشت کرج برای شرکت در جشن تولد دخترشان فرشته عازم منزل بود، توسط افراد ناشناس و سنگدل ربوده شد. آن‌ها ایشان را با اتومبیل به جنگل‌های حومۀ تهران بردند و در کمال بی‌رحمی با ضربات متعدد چاقو به‌قتل رساندند.

مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران، گروهای مخالف نظام را مسئول قتل کشیشان هایک هوسپیان، طاطه‌وس میکائلیان و مهدی دیباج معرفی کردند. چندی بعد و در جریان اختلاف‌های جناحی نظام، که با ماجراهای موسوم به  «قتل‌های زنجیره‌ای» شدت گرفت، جزئیات بیشتری در ارتباط با قتل کشیشان نامبرده توسط مقامات وقت در رسانه‌ها مطرح شد. در سال ۱۳۷۸ و طی دفاعیاتی که عبدالله نوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و وزیر کشور دولت محمد خاتمی، به دادگاه ارائه شد، وی صراحتاً قتل کشیشان مسیحی را به مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نسبت داد.

کشیش مهدی دیباج همیشه در نهایت سادگی و قناعت زندگی می‌‌کرد و پیوسته خدا را به‌خاطر اینکه این افتخار را به او داده که در راه خداوند خود زحمت ببیند، شکر می‌‌کرد. آخرین موعظه‌ای نیز که چند روز قبل از شهادت‌شان در کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران ایراد کردند، در مورد شکرگزاری بود.

باشد که ایمان، توکل، پایمردی و ایستادگی‌شان الگویی باشد برای همه مسیحیان چه در ایران و چه در سراسر دنیا.