«کودکانی که در زمان جشن کریسمس دستگیر می شوند»، «مادر سالخورده بیماری که محروم از مراقبت فرزندش میشود»، «خانوادههایی که از قتل حکومتی عزیزانشان خبردار میشوند»، «کودک بیماری که تا پایان زندگی، بدون حضور پدر زندانی سپری میکند»، این روایت بخشی از چرخه درد و رنج نوکیشان مسیحی و اعضای خانوادهشان است، چه مسیحی و چه غیرمسیحی، چه کودک چه سالخورده، که در روز ۱۵ مه، «روز جهانی خانواده» به یاد می آوریم.
کودکان، از دستگیری تا توقیف اسباب بازی
کودکان و نوجوانان در بسیاری از مواقع شاهد یورش مأموران امنیتی به منازل و کلیساهای خانگی بودهاند چراکه مسیحیان فارسیزبان حق داشتن کلیسای ساختمانی ندارند و خانوادههای مسیحی برای مراسم کریسمس یا دعا و کتابمقدس خوانی، جایی به جز منازل خود برای گردهمایی ندارند.
در حمله به منازل مسیحیان، مأموران امنیتی حریم خصوص خانوادهها را زیر پا میگذارند، بجز توقیف، موبایل، کتابمقدس و هرچه نشانی از مسیحیت دارد، اموال و اشیا کاملاً خصوصی از جمله آلبوم عکس را هم با خود میبرند و حتی به اسباب بازی کودکان رحم نمیکنند.
ساناز کرمی، نوکیش مسیحی و زندانی سابق عقیدتی، در بخشی از شهادتش به سازمان ماده۱۸ گفته بود، در زمان یورش مأموران امنیتی به منزلش در پاسخ به اعتراضش وقتی یکی از مأموران، اسباب بازی بابانوئل در گوی برفی پسرش را برداشته بود، جواب شنید: «نماد مسیحیته و باید ضبط بشه».
کودکان وحشتزده شاهد بازداشت و بازجویی و حتی کتک خوردن پدر و مادرشان در زمان دستگیری هستند. مأموران امنیتی برخی اوقات حتی به این کودکان هم رحم نکردهاند، به عنوان مثال دوم دی ماه۱۳۹۰، در اهواز، نیروهای امنیتی به هنگام یورش به داخل کلیسا صورتهای خود را پوشانده بودند حتی بچههای کوچک که به شدت ترسیده بودند را نیز مانند بزرگسالان دستگیر کرده و با خود بردند. کلیسای اهواز مانند بسیاری از کلیساهای فارسیزبان دیگر به زور تعطیل شد.
حامد فرمند، کنشگر و پژوهشگر حوزه کودک در مورد تأثیر این بازداشتها و خشونت مأموران امنیتی، بر این کودکان پیشتر به سازمان ماده ۱۸ گفته بود: «تأثیر زندانی شدن حتی بعد از بازگشت آنها از زندان، میتواند ادامهدار باشد. موارد زیادی را داریم که افرادی چند ماهی زندانی شدند ولی کودکان مدتهای طولانی گریبانگیر آن هستند.»
خانم کرمی نیز در این مورد گفته بود «پسرمان دانیال با وجود گذشت چندین سال، تمام خاطرات تلخ بازداشت ما را به یاد دارد. به دلیل ماجرای دستگیری به شدت از تنهایی میترسید. حتی برای چند دقیقه هم نمیتوانستیم او را تنها بگذاریم.»
اذیت و آزار کودکان و نوجوانان نوکیشان مسیحی فقط به جنبه روحی و روانی محدود نمیشود، واز نظر فیزیکی هم، شهادتهایی از شکنجه است. از فرزندان خانوادهها برای تحت فشار قرار دادن نوکیشان مسیحی زندانی استفاده ابزاری نیز میشود.
نیما، فرزند نوجوان دو نوکیش مسیحی، همایون (اسماعیل) شکوهی غلامزاده و فریبا ناظمیانپور، ۳۸ روز در انفرادی بوده و به شدت کتک خورده است.
بازجو به مادر زندانیش گفته بود که اگر همکاری نکند حکم شلاق نیما به اجرا درخواهد آمد. کابوس بعد از آزادی از زندان هم ادامه پیدا میکند، حکومت از جهات مختلف اعضای خانواده را تحت فشار قرار میدهد، هم از نظر اقتصادی مانند اخراج نوکیشان از کار و هم از نظر اجتماعی مانند ممنوعیت تحصیل فرزندان.
«بدون دخترم هرگز»
مریم فلاحی، سام خسروی، دو نوکیش مسیحی و لیدیا، ۲۲ ماهه، سه سال پیش، قربانیان خشونت ساختاری یا به اصطلاح «قانونی»، شدند، قانون حکومتی که نوکیشان مسیحی را به عنوان شهروند قبول ندارد.
دادگاه بوشهر، در سال ۱۳۹۹ برای سلب فرزندخواندگی از مریم فلاحی و سام خسروی، حکم صادر کرده و دلیل آن را فقط مسیحی بودن این زوج نوکیش اعلام کرد. قاضی بوشهر در حکمش اذعان کرده بود که «رابطه عاطفی شدیدی» بین کودک و زوج مسیحی، وجود دارد و با بازگشت این کودک بیمار به پرورشگاه، «آینده نامعلومی» در انتظار وی است و احتمال اینکه خانواده دیگری لیدیا را به دلیل بیماریش به فرزندی به پذیرد، «صفر است». بیش از ۱۲۰ نفر از وکلای دادگستری و فعالان مدنی و حقوق کودک در نامه ای سرگشاده به ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه، خواستار لغو حکم دادگاه بوشهر شده و آن را خلاف قانون اساسی ایران و قوانین بینالمللی دانستند.
این زوج به دلیل باور مسیحی و فعالیت صلح آمیز دینی، هم بازداشت شدند و هم با حکم زندان و ممنوع الکاری روبرو شدند.
«مادری در انتظار فرزند»، «فرزندی بدون سرپرستی پدر»
اعضای خانواده نوکیشان مسیحی حتی اگر مسیحی نباشند قربانی سیستم سرکوب شدهاند. در یکی از این موارد، امیرعلی که از مشکل سلامتی حاد رنج میبرد پس از آنکه مهدی (یاسر) اکبری، پدر و سرپرستش به زندان افتاد، به یک مرکز برای نگهداری منتقل شد.
آقای اکبری، نوکیش مسیحی، در زندان ماند و نتوانست از فرزندش مراقبت کند. این زندانی عقیدتی در زندان خبر مرگ امیرعلی را در زندان دریافت و به دلیل مقرارات اداری و وثیقه، در سومین روز درگذشت پسرش، مرخصی پنج روزه گرفت.
یکی از قربانیان حکومت، ناصر نورد گل تپه، مسیحی زندانی بود که پرستاری مادر سالخورده و کم توانش را برعهده داشت و بارها تقاضای آزادی مشروط و ادعای دادرسیش، رد شده بود. مادر ابراهیم فیروزی، نوکیش مسیحی که هفت سال در زندان و تبعید گذراند، در پیام ویدیویی از نابینایی، ناتوانی جسمی و نیاز شدیدش به کمک فرزندنش، خواستار آزادی آقای فیروزی شده بود. پیامی که بی پاسخ ماند.
برخی از اعضای خانواده نوکیشان زندانی، که هیچ ربطی به کلیساهای خانگی یا ایمان مسیحی ندارند، بارها به وزارت اطلاعات احضار میشوند و مورد تهدید و بازجویی قرار میگیرند.
خانوادههای رهبران مسیحی سیاهپوش شدند
از همان روزهای نخست انقلاب، خانوادههای کشیشان و رهبران مسیحی اعضای خانواده شان را از دست دادند یا بهتر بگوییم قربانی جنایت حاکمان شدند. خانوادهها با صحنههای وحشتناک و ترسناک روبرو شدند، از گلوی بریده کشیش ارسطو سیاح تا پیکرهای تکه تکه شده اسقف هایک هوسپیان و رهبر مسیحی، طاطاووس میکایلیان.
فرزند و همسر ارسطو سیاح اولین خانواده مسیحی بودند که سیاهپوش شدند. اعضای خانواده اسقف دهقانی تفتی مجبور به جدایی از یکدیگر شدند و بهرام پسر تحصیلکرده آکسفورد و مدرس دانشکده دماوند در نزدیکی اوین با شلیک گلوله کشته شد.
حتی در بسیاری از مواقع، پس از مرگ داغ این خانوادهها تشدید شده است، حسین سودمند، کشیش کلیسای جماعت ربانی در مشهد، به دلیل ارتداد اعدام شد وچند سال بعد به سنگ قبرش هم رحم نکردند و تخریب کردند. دستکم هشت شخصیت ورهبر مسیحی پس از انقلاب در ایران به قتل رسیدند.
بسیاری از اعضای خانوادههای این رهبران مسیحی در سایه تهدید زندگی کردند، به عنوان مثال اعضای خانواده کشیش ویکتور بت تمرز از کلیسای پطیکاستی هدف اذیت و آزار قرار گرفتند، و با زندان روبرو شدند.
چرخه خشونت چندگانه حکومت علیه مسیحیان به ویژه نوکیشان و خانوادههایشان از اولین روزهای انقلاب آغاز شد و ۴۵ سال است ادامه دارد.
مشکلات خانوادههای مسیحی با خروج از ایران، در بسیاری از مواقع پایان نمیپذیرد و پس از مهاجرت و پناه آوردن به کشورهایی مانند ترکیه ادامه پیدا میکند، از بلاتکلیفی برای پذیرفته شدن درخواست پناهندگی تا مشکلات اقتصادی.
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.
0 Comments