کاترین مامفورد بوث، واعظی توانا و مدافع پرشور حقوق زنان بود که سالها برای اصلاحات اجتماعی مبارزه کرد. او از کلیسا تا کارخانهها، تلاش کرد شرایط زنان و دختران را بهبود بخشد و نقش کلیدی در اصلاح قانون و شرایط کار ایفا کرد.
او که از نوجوانی با الکلیسم بهشدت مخالف بود، در اواسط قرن نوزدهم، به همراه همسرش، ویلیام بوث، «ارتش نجات» را تأسیس کرد؛ سازمانی که هدف آن موعظه انجیل و حمایت از نیازمندان بود.
امروزه، «ارتش نجات» در بیش از ۱۳۰ کشور جهان فعالیت دارد و علاوه بر داشتن مراکز عبادتی، در حوزههای بشردوستانه، آموزشی، درمانی، حمایت از پناهجویان و امدادرسانی به قربانیان بلایای طبیعی خدمات گستردهای ارائه میدهد.
کاترین بوث که از حق رأی همگانی نیز حمایت میکرد، تأثیر چشمگیری در بهبود وضعیت کارگران، محرومان و زنان داشت.
نوجوانی که به جنگ با الکلیسم رفت
کاترین بوث در ۱۷ ژانویه ۱۸۲۹ در دربیشر، انگلستان متولد شد. والدینش، سارا و جان مامفورد، از اعضای فعال کلیسای متدیست بودند.
در آن زمان، بسیاری از کلیساهای مسیحی، بهویژه کلیسای متدیست، در جنبش اعتدال که علیه مصرف الکل در انگلستان فعالیت میکرد، نقش پررنگی داشتند. مصرف بالای الکل آسیبهای جدی به جامعه وارد کرده بود، و بسیاری از مسیحیان تلاش میکردند از طریق قانون، جلسات، کمپینها، موعظه و کمک به افراد الکلی با این معضل اجتماعی مقابله کنند.
کاترین در ۱۲ سالگی بهعنوان مسئول اداری یکی از انجمنهای جوانان «جنبش اعتدال» منصوب شد. دو سال بعد، او به بیماری شدیدی در ستون فقرات مبتلا شد که حرکتش را محدود کرد و او را برای مدت طولانی زمینگیر ساخت. اما نه درد شدید و نه بیماری او را متوقف نکرد.
در این دوران، او به مطالعهی عمیق کتابهای متعدد، بهویژه کتاب مقدس و آثار جان وسلی، واعظ مشهور انگلیسی، پرداخت. جان وسلی نقش مهمی در پایان دادن به بردهداری داشت. همچنین، او آثار چارلز فینی، واعظ مشهور آمریکایی را مطالعه کرد؛ فینی کسی بود که بارها در نامههایش به بیداری روحانی و دین اشاره کرده بود.
کاترین طبق دفترچه خاطراتش، در ۱۵ ژوئن ۱۸۴۶ از ایمانآوردن و مسیحیشدنش سخن میگوید. او در بخشی از یادداشتهایش، شعری از چارلز وسلی،برادر جان وسلی و ازرهبران متدیست، را نقل میکند: «برکت را از عرش اعلی میگیرم و به عشق بیکران تو حیرانم. ای خدا، مرا تماماً بپذیر، جسم، جان و روح مرا، تنها تو هستی که میتوانی بهطور کامل مرا تصاحب کنی.»
با وجود بهبودی نسبی، کاترین تا پایان عمر با درد و بیماریهای مختلف دستوپنجه نرم کرد.
کاترین طبق دفترچه خاطراتش، در ۱۵ ژوئن ۱۸۴۶ از ایمانآوردن و مسیحیشدنش سخن میگوید. او در بخشی از یادداشتهایش، شعری از چارلز وسلی،برادر جان وسلی و ازرهبران متدیست، را نقل میکند: «برکت را از عرش اعلی میگیرم و به عشق بیکران تو حیرانم. ای خدا، مرا تماماً بپذیر، جسم، جان و روح مرا، تنها تو هستی که میتوانی بهطور کامل مرا تصاحب کنی.»
در سال ۱۸۴۷، هنگامی که به لندن نقل مکان کرد و در مدرسهای تدریس میکرد، صراحتاً دربارهی مشکلات جسمی و روحی خود مینوشت. در دفتر خاطراتش آمده است: «در هفتهی گذشته در دفتر خاطراتم چیزی ننوشتهام. این هفته، زمانی از کشمکش روحی و ضعف جسمانی بوده است.» همچنین، کاترین جوان در نوشتههایش دو مفهوم مهم را برجسته میکند: «آه، چقدر دوست دارم روحم با احساسی وصفناپذیر برای تمام بشریت لبریز شود. لطف خداوند از زندگی بهتر است.»
«ارتش نجات» وارد میشود: سوپ، صابون و نجات
اتفاق سرنوشتساز برای کاترین بوث، آشنایی با ویلیام بوث، واعظ و مبشر معروف متدیست و ازدواج با او در ۱۸۵۵ در لندن بود. کاترین بوث ابتدا در کلیسا به کودکان و بزرگسالان آموزش میداد، اما خیلی زود متوجه شد که مأموریتش فراتر از دیوارهای کلیسا است. او یک روز در راه یک جلسه کلیسایی بود که ناگهان این فکر به ذهنش خطور کرد: «آیا با رفتن به خانههای فقرا، صحبت با گناهکاران بیاعتنا، و دعوت آنها به عبادت، بیشتر به خدا خدمت نمیکنی تا اینکه فقط در جلسات کلیسایی حضور داشته باشی؟»
کاترین بعدها تجربهی خود را اینگونه توصیف کرد: «من با زنان و شوهران الکلی آنها صحبت کردم، از انجیل برایشان خواندم و دعا کردم. برخلاف انتظارم، آنها با ادب و توجه فراوان به من گوش دادند.»
در سال ۱۸۶۵، ویلیام و کاترین بوث، «انجمن بیداری مسیحی» را در لندن تأسیس کردند، که بعدها نام آن به «میسیون مسیحی» تغییر یافت. این نهاد که بر اساس سنت متدیست بنا شده بود، دو وظیفهی اصلی داشت:فعالیت دینی و فعالیت اجتماعی.
شعار این نهاد مسیحی، که به مسیحیتی عملگرا اعتقاد داشت،در زمانی که لندن به شدت از فقر و وضعیت بد بهداشتی رنج میبرد، فعالیت میکرد،این سه کلمه بود: سوپ، صابون و نجات.
در سال ۱۸۷۸، این سازمان رسماً نام «ارتش نجات» را به خود گرفت و ساختاری شبیه به ارتش واقعی پیدا کرد، از جمله درجهبندی اعضا (مانند ژنرال، سرهنگ و سرباز) و داشتن یونیفورم مخصوص.
این سازمان مسیحی دههها پیش از آنکه زنان حق رأی داشته باشند، فرصتهای برابر برای آنها فراهم کرد. اعضای «ارتش نجات» باوجود فشار، تهدید و حملات، به فعالیتهای خود در محلههای فقیرنشین انگلستان ادامه میدادند. یکی از دلایل حملات علیه مسیحیان، تلاش آنها برای مبارزه با الکلیسم بود. پیام ارتش نجات علیه مصرف الکل، موجب خشم بسیاری از صاحبان مشاغلی شده بود که درآمدشان وابسته به فروش الکل بود و مشتریان خود را از دست میدادند. در یکی از این حملات، یکی از زنان عضو این نهاد جان خود را از دست داد.
سازماندهی زنان و دختران برای بشارت
کاترین بوث موفق شد دختران جوان را بهگونهای سازماندهی کند که بتوانند با شجاعت و انگیزه، به موعظه و دعوت دیگران به ایمان مسیحی بپردازند.
مجله «کریسچینتی تودی» درباره این نیروی جوان چنین نوشته است: «آنها مبشرانی غیرمنتظره بودند. رز کلاپام، دختر ۱۸ ساله، همراه با همکارش جنی اسمیت در یورکشر، انگلستان، صدها معدنچی خسته از دنیا را به جلسهای در تئاتر محلی دعوت کرد. در آن جلسه در سال ۱۸۷۸، رز، دختری ساده از یک خانوادهی کارگری که هیچ تحصیلاتی نداشت، موفق شد ۷۰۰ مرد را متقاعد کند تا زندگی خود را وقف ایمان مسیحی کنند. از میان آنها، ۱۴۰ نفر اولین اعضای کلیسای جدید شدند. رز تنها یکی از “دختران هللویاه”بود که ارتش نجات را به یکی از مؤثرترین جنبشهای بشارتی در انگلستان تبدیل کردند.
اما چه کسی این زنان جوان کارگر را الهام بخشید تا به چنین شیوهی غیرمعمولی در بشارت مسیحی فعالیت کنند؟ کاترین بوث، یکی از بنیانگذاران ارتش نجات.»
«زنان حق موعظه انجیل را دارند»
کاترین بوث که معتقد بود «برای آیندهی بهتر، باید حال را مختل کرد»، از حق زنان برای موعظه در کلیسا دفاع میکرد. این رهبر مسیحی در سال ۱۸۶۰، برای نخستین بار پس از همسرش، ویلیام بوث، در کلیسا سخنرانی کرد. «مادر ارتش نجات» پیش از آن، در سال ۱۸۵۹، نوشتهی مشهور خود را با عنوان «زنان حق موعظه انجیل را دارند» منتشر کرده بود.
در این کتاب، او با استدلالهای الهیاتی و مثالهای متعدد از کتاب مقدس، نظر خود را دربارهی حق زنان برای موعظه در کلیسا ارائه داده بود.
این باور که زنان دستور روشنی برای موعظه دارند، اما به ناحق توسط کلیساهای مسیحی محدود و ساکت شدهاند، محور استدلالهای کاترین بوث بود. او صریح و قاطعانه از نحوهی برخورد با زنان در کلیسا انتقاد میکند. شاید پیام کاترین بوث برای دنیای امروز این باشد که همهی ما مسئولیت داریم بیعدالتیها را ببینیم، دربارهی آنها سخن بگوییم و برای بهبود جهان اقدام کنیم. او و همسرش باور داشتند که هیچکس نمیتواند به آموزههای دینی توجه کند، اگر گرسنه باشد یا مجبور به تنفروشی شود. بنابراین، آنها اصلاحات اجتماعی را بخش جداییناپذیری از بشارت مسیحی میدانستند. پاملا واکر، استاد تاریخ در دانشگاه کارلتون کانادا به سازمان ماده ۱۸
پاملا واکر، استاد تاریخ در دانشگاه کارلتون کانادا که در مورد کاترین بوث تحقیق کرده و کتابی در این رابطه نوشته است درباره این رهبر مسیحی به سازمان ماده ۱۸ میگوید: «در چندین اثر منتشرشده، بهتفصیل دربارهی این موضوع صحبت کردهام. این باور که زنان دستور روشنی برای موعظه دارند، اما به ناحق توسط کلیساهای مسیحی محدود و ساکت شدهاند، محور استدلالهای کاترین بوث بود. او صریح و قاطعانه از نحوهی برخورد با زنان در کلیسا انتقاد میکند. شاید پیام کاترین بوث برای دنیای امروز این باشد که همهی ما مسئولیت داریم بیعدالتیها را ببینیم، دربارهی آنها سخن بگوییم و برای بهبود جهان اقدام کنیم. او و همسرش باور داشتند که هیچکس نمیتواند به آموزههای دینی توجه کند، اگر گرسنه باشد یا مجبور به تنفروشی شود. بنابراین، آنها اصلاحات اجتماعی را بخش جداییناپذیری از بشارت مسیحی میدانستند.»
پیشگامی در دفاع از حقوق زنان در کلیسا
پیش از کاترین بوث، زنانی مانند سارا مالت، با حمایت جان وسلی، در اواخر قرن هجدهم اجازه یافته بودند تا موعظه کنند. اما فعالیت آنها استثنا بود.
آنچه کاترین بوث انجام داد، این استثناها را به یک حق همگانی تبدیل کرد؛ هم از طریق نهادینه کردن آن در ارتش نجات، و هم با ارائهی استدلالهای الهیاتی مستحکم.
در پاسخ به منتقدان حق موعظه زنان، کاترین بوث نوشت: «اولین و رایجترین اعتراضی که علیه فعالیتهای زنان در عرصه عمومی میشود، این است که آنها را غیرطبیعی و غیرزنانه میدانند. بسیاری از افراد در یک اشتباه رایج اما بزرگ گرفتار شدهاند؛ آنها طبیعت را با عرف اشتباه میگیرند. عادت و عرف، چیزهایی را برای ما طبیعی جلوه میدهند که در واقع کاملاً غیرطبیعی هستند.»
در جایی دیگر، او استدلال میکند: «چرا زن باید تنها در آشپزخانه و دوک نخریسی محصور باشد، درحالیکه مرد در مزرعه و کارگاه فعالیت میکند؟ آیا خداوند و طبیعت، کار خود را به انسان واگذار نکردهاند که زمین را بسازند و آن را آباد کنند؟ اگر بخشی از مردان به دلیل تواناییهای فکری و اخلاقی خود از این مشقتها معاف هستند، پس باید همین امتیاز برای زنان نیز مطالبه شود.»
از نجات بردگان جنسی تا پایان بخشیدن به مرگ خاموش کارگران
کاترین بوث، همراه با رسانهها، فعالان مدنی و مسیحیان، کارزارهای متعددی را برای عدالت اجتماعی و تغییر قوانین حمایتی به راه انداخت. او به همراه پسرش برامول بوث، فعال حقوق زنان جوزفین باتلر و دبلیو تی استید، روزنامهنگار برجسته، کارزاری علیه «بردهداری سفید» (قاچاق و فروش زنان و دختران) راهاندازی کرد.
سن قانونی رضایت برای رابطه در انگلستان تا سال ۱۸۷۵، ۱۲ سال بود،و پس از این تاریخ یک سال افزایش یافت. بسیاری از خانواده های فقیر، دختران خود را با اندک مبلغی برای «بردگی جنسی» می فروختند.
کاترین بوث، همراه با رسانهها، فعالان مدنی و مسیحیان، کارزارهای متعددی را برای عدالت اجتماعی و تغییر قوانین حمایتی به راه انداخت. او به همراه پسرش برامول بوث، فعال حقوق زنان جوزفین باتلر و دبلیو تی استید، روزنامهنگار برجسته، کارزاری علیه «بردهداری سفید» (قاچاق و فروش زنان و دختران) راهاندازی کرد.
همکاری «ارتش نجات» با دبلیو تی استید منجر به انتشار مطلبی افشاگرانه در این زمینه شد که موجب شوک و آگاهی عمومی گستردهای گردید. آنها موفق شدند بیش از ۳۰۰ هزار امضا جمعآوری کرده و به پارلمان ارائه دهند. در نهایت، این کارزار موجب شد که در سال ۱۸۸۵، سن قانونی به ۱۶ سال افزایش یابد.
کاترین بوث همچنین نگران وضعیت زنان کارگر در صنعت کبریتسازی بود. این زنان، علاوه بر دستمزد پایین و ساعات کاری طولانی (۱۶ ساعت در روز)، سلامت خود را نیز به خطر میانداختند.
به دلیل استفاده از فسفر زرد در کبریتها، بسیاری از کارگران به بیماری خطرناکی در ناحیه فک و صورت مبتلا میشدند. این بیماری باعث سیاه شدن و چرک کردن استخوان فک میشد و در نهایت به مرگ کارگر منجر میشد.
.در سال ۱۸۸۸، او بار دیگر همراه دبلیو تی استید کارزار بزرگی برای اصلاح شرایط کارگران به راه انداخت.
پس از مرگ کاترین در اکتبر سال ۱۸۹۰، همسرش کارزار او را ادامه داد و در ۱۸۹۱، ارتش نجات یک کارخانهی کبریتسازی خریداری کرد.
این کارخانه از فسفر بیخطر استفاده و دستمزد کارگران را دو برابر کرد. ویلیام بوث رسانه ها را برای بازدید از این کارخانه و دنیای جدید کارگران دعوت به بازدید می کرد.
هرچند این کارخانه پس از یک دهه فروخته شد، اما برای همیشه شرایط کارگران در این صنعت تغییر یافت.
میراث کاترین
ارتش نجات از کاترین بوث چنین یاد می کند: «از زمان تأسیس خود، ارتش نجات پیشگام در خدمترسانی بوده است، زیرا کاترین و ویلیام بوث، بنیانگذاران این نهاد، زنان را در رهبری و کلیسای آن پذیرفتند و فرصتی برابر برای همه فراهم کردند تا در کنار یکدیگر، کار خدا را انجام دهند.
کاترین بوث واعظی پرشور و آیندهنگر بود! پیش از آنکه گروه «الکلیهای گمنام» وجود داشته باشد، او جلساتی برای افراد مبتلا به اعتیاد به الکل در خانهی خود برگزار میکرد و از این طریق، نقش ارتش نجات را در حمایت از کسانی که با اعتیاد دستوپنجه نرم میکردند، تثبیت کرد. او همچنین در کمپینهای بشردوستانهی خود به سفر میرفت تا به نیازمندان کمک کند. او پیشگام این سازمان بود! کاترین نهتنها بهعنوان یک واعظ مستقل بسیار مورد توجه قرار گرفت، بلکه بر بسیاری از کسانی که پس از او آمدند نیز تأثیر عمیقی گذاشت.امروزه، ارتش نجات میراث کاترین و ویلیام بوث را ادامه میدهد.»
کاترین بوث،مادر هشت فرزند بود و تمامی این فعالیت ها را در کنار وظایف متعدد خانوادگی انجام می داد. فزرندانش به طرق مختلف در «ارتش نجات» فعال بودند و چند نفر از انها مبدل به رهبران تاثیرگذاری در این نهاد شدند.
«ارتش نجات»،میراث کاترین و ویلیام بوث، هم اکنون در ۱۳۴ کشور جهان، با بیش از ۱۰۹ هزار کارمند، به ارائه خدمات آموزشی، درمانی، بشردوستانه و حمایت از آسیبدیدگان میپردازد. در سال ۲۰۲۳،در کنار بسیاری از مراکز عبادت و پرستشی این نهاد، حدود ۵۶۰ هزار دانشآموز در مدارس و مراکز آموزشی ارتش نجات تحصیل کردند. بیش از یک میلیون و ۴۰۰ هزار بیمار در بیمارستانها و مراکز درمانی این نهاد تحت درمان قرار گرفتند. حدود ۶۰۰ هزار قربانی بلایای طبیعی امدادرسانی شدند و همچنین این نهاد ۱۰ هزار مرکز برای بی خانمان ها داشته و برای کمک به پناهجویان فعال است.
فرد پطروسیان از همکاران ارشد ماده۱۸، روزنامهنگار، و پژوهشگر ایرانی ساکن اروپاست. وی از سال ۲۰۰۵ با «گلوبال ویسز»، پروژه دانشگاه هاروارد همکاری داشته است و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نیز سردبیر ایران در این پروژه بود. وی همچنین به مدت ۹ سال سردبیر آنلاین «راديو فردا» در پراگ بوده است. مقالات و مصاحبههای پطروسیان در نشریات بینالمللی از جمله واشینگتن پست منتشر شده است. وی همچنین كتاب «امید، رأی و گلوله» را در مورد جنبش سبز ایران و رسانههای اجتماعی تدوین و به نگارش درآورده است.
0 Comments