این مطلب براساس شهادت کشیش فرهاد سبکروح و همسرش شهناز جیزان تنظیم شده که در سایت ماده ۱۸ منتشر شدهاست.
شهریورماه، ۱۳۸۳ بود، رهبران کلیسای حماعت ربانی دومین روز اجلاس سالیانه خود را در باغ شارون در کرج آغاز کرده بودند که با یورش مأموران مسلح اطلاعات روبرو شدند.
«مأموران از دیوارها بالا آمدند و تمام باغ را از داخل و بیرون محاصره کردند. آنها در وهلهی اول از ما خواستند که برنامهی سالیانه را تعطیل کنیم، با آنها همکاری کنیم و به سوالاتشان پاسخ دهیم…. کشیشان و رهبران ارشد به ورود غیرقانونی آنها اعتراض کردند و از مأموران اطلاعات خواستند که باغ شارون را ترک کنند. اما آنها گفتند که از مقامات امنیتی و شورای عالی امنیت ملی دستور اجرای این حکم را دارند.»
این بخشی از شهادت فرهاد سبکروح، رهبرپیشین کلیسای جماعت ربانی اهواز است که با «ماده ۱۸» درمیان گذاشتهاست.
اجلاس سالیانه کلیسا نه تنها مخفی نبود بلکه هم مراجع قضایی از آن اطلاع داشتند و هم کلیسا با مأموران انتظامی محل، هماهنگی انجام داده بود.
مأموران امنیتی همه افراد حاضر در اجلاس را مورد بازجویی و تفتیش عقاید فرار میدهند و از آنها میخواهند فرومهایی را پر کنند و ضمن نوشتن مشخصات فردی، توضیح دهند چگونه مسیحی شدند و به کدام کلیسا میروند.
تفتیش عقیده طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ممنوع است، ولی مسیحیان به ویژه نوکیشان مسیحی تاکنون در بازجوییها و دادگاهها مورد تفتیش عقاید قرار میگیرند.
آقای سبکروح، کشیش کلسای اهواز، همراه با هشت کشیش و رهبر کلیسای دیکر به زندان رجایی شهر فرستاده، ار سلول انفرادی محبوس میشوند.
وی میگوید که «در آن سه روز بازداشت در زندان، هر کدام از ما ۹ نفر، بازجوییهای انفرادی زیادی شدیم. بهطور خلاصه آنها به ما گفتند: «کلیسا حق ندارد به فعالیتهایش ادامه بدهد. بر اساس برنامه ده سالهای که در دست اقدام داریم همه کلیساهای تبشیری، از جمله تمام شعب کلیساهای جماعت ربانی باید کارشان را تعطیل کنند. در مقطع فعلی، کلیسا حق بشارت دادن (تبلیغ) بهخصوص در بین مسلمانزادهها را ندارد.»
این یورش نیروهای امنیتی به باغ شارون، نقطه عطفی در تاریخ کلیساهای فارسیزبان بهشمار میرود. برخی رسانهها در آن زمان این تعداد را حدود ۸۰ نفر و تعداد کشیشان را ده نفر تخمین زدند.
اعضا شرکت کننده در این اجلاس بعد از بازجویی طولانی آزاد شدند، ولی رهبران این شروا حدود ۴۸ ساعت تحت فشار زیاد و بازجویی قرار گرفتند. در نهایت مجبور به امضای یک «توافقنامه» شدند که طبق آن بهطور محدود به اغلب کلیساهای فارسیزبان باقیمانده شورا اجازه ادامه فعالیت داده میشد «مشروط به جلوگیری از ورود مسلمانان مسیحی شده». بسیاری این اقدام را آغازی برای بستن فله ای کلیساهای فارسیزبان میدانند.
البته این نخستین بار نیود که آقای سبکروح به دلیل ایمان مسیحی و فعالیت صلح آمیز دینی تحت فشار قرار میگرفت و زندانی میشد.
نمی گذازیم هایک شوی
آقای سبکروح که در مدت فعالیتش در ایران بجز رهبری کلیسای اهواز، مسئولیت حدود ۸ الی ۹ کلیسای غیررسمی در شهرهایی مانند شیراز، بوشهر، کرمانشاه و گرگان را برعهده داشته در مورد بازداشت و بازجویی، سال ۱۳۷۲، چند روز بعد از ناپدید شدن سقف هایک هوسپیانمهرمی گوید.
وی به حرف غجیب بازجو اشاره کرده و میگوید: «نکنه تو هم میخوای مثل کسانی که زندان رفتند یا کشته شدند از خودت یه قهرمان بسازی و برای خودت اسم و رسمی پیدا کنی؟» … «اگه فکر میکنی میتونی مثل هایک برای خودت اسم و رسمی پیدا کنی این فرصت رو به تو نمیدیم. هر موقع هم که بخواهیم همون بلایی رو که سر هایک آوردیم سر تو هم میاریم».
کشیش سبکروح میافزاید «از همان لحظه من متوجه شدم که به شهادت رسیدن برادر هایک بهطور قطع از سمت وزارت اطلاعات بودهاست.»
هایک هوسپیان، رهبر شورای کلیساهای پروتستان، ۳۰ دی ماه ۱۳۷۲، پس از ربایش توسط نیروهای امنیتی با ۲۶ ضربه چاقو به قتل رسید. دستکم هشت رهبر و شخصیت مسیحی، پس از انقلاب اسلامی به قتل رسیده یا اعدام شدند.
حتی به کودکان رحم نکردند
کشیش سبکروح و همسرش شهناز جیزان، که هردو در خانواده مدایی به دنیا آمده و سپس به مسیحیت گرویدهاند، سالها به دلیل باور مسیحی و فعالیت صلح آمیز دینی مورد اذیت و آزار حکومتی قرار گزفتند، از بازجوییها طولانی مدت تا زندانی شدن. در این میان فرزندان آنها نیز از عواقب این آزار و اذیت حکومتی در امان نماندند.
شهناز جیزان که سالها در کنار همسرش در کلیسا فعالیت داشته، از حمله دی ۱۳۹۰ میگوید «در لحظات شیرین و دلنشین کریسمس، که از ماهها قبل برای برگزاری مراسم تدارک دیده بودیم مأموران بهطور بیرحمانهای به منزل ما وارد شدند و تمام خانه را زیر و رو کردند. تمام کودکان کانونشادی ترسیده بودند و گریه میکردند.»
وی میافزاید یکی از مأموران گفت که تو و فرهاد رو میبریم و معلوم نیست که چه وقت به خونه برگردید. پس این موضوع رو به بچههاتون بگید… من هم به فرزندانم سفارش کردم که «مراقب همدیگه باشید، و از خانه و زندگی حفاظت کنید تا زمانی که برگردیم. نگران ما نباشید؛ مطمئن باشید که خدا یاری میکنه و این مسئله حل میشه». دخترم آنژل گریه کرد و من به او گفتم: «دخترم ما برای این راهی که انتخاب کردیم باید تا آخرش بایستیم. قلبت رو قوی کن، خودت رو نباز و محکم بایست تا ببینیم چطور پیش میره».
نیروهای امنیتی که به هنگام یورش به داخل کلیسا صورتهای خود را پوشانده بودند، حتی بچههای کوچک را نیز که به شدت ترسیده بودند با خود بردند.
اذیت و آزار فقط محدود به بازجویی و حبس کشیش سبکروح و همسرش خانم جیزانی نشده، بلکه فرزندانش نیز تحت فشار مأموران امنیتی قرار گرفتند. خانم جیزانی میگوید «وقتی آزاد شدم متوجه شدم وزارت اطلاعات بهطور مرتب عمانوئیل و آنژل را احضار کرده بود و در مورد عکسهایی که در کامپیوتر منزلمان پیدا کرده بودند بازجویی کرده بودند و میخواست افراد را شناسایی کنند.»
حتی پس از آزادی موقت؛ حکومت، این کشیش جماعت ربانی و خانواده اش را مجبور به ترک اهواز کرد.
بازجوی اطلاعات به کشیش سبکروح گفته بود: «در ضمن شما بدانید که از این پس خلع لباس [کشیشی] شدهاید و دیگر کشیش نیستند.» در پاسخ آقای سبکروح گفته بود: «مگر شما من را به سمت کشیش منصوب کرده و یا ردای کشیشی به تنم کردهاید که دستور خلع آن را میدهید؟ شما میتوانید در حوزه دینی خودتان چنین دستوراتی بدهید!»
دادگاه مهرماه ۱۳۹۱، ه دادگاه، کشیش فرهاد سبکروح، خانم شهناز جیزان، و دو نفر دیگر از اعضای کلیسای جمات ربانی اهواز داود علیجانی، ناصر ضامن دزفولی را به یکسال حبس تعزیزی و مجموعاً چهار سال حبس محکوم کرد.
حکومت ایران بارها در ایام کریسمس به منازل و کلیساهای خانگی حمله کرده و مسیحیان را مورد اذیت و آزار قرار دادهاست.
فشارها بر کشیش سبکروح و خانواده اش سالها ادامه داشت تا اینکه وی و خانواده اش مجبور میشوند به ترکیه رفته و پس از سه سال، تابستان ۱۳۹۵ موفق میشوند به آمریکا مهاجرت کنند. آقای سبکروح در آمریکا مسول یک کلیسای فارسیزبان است.