وزارت اطلاعات ده سال پیش در چنین روزی، کلیسای مرکزی جماعت ربانی واقع در تهران را پس از سالها فشار مداوم بالاخره تعطیل کرد، و کشیش این کلیسا را نیز زندانی نمود.
در روز پنجم خرداد ماه، یکی از پرجمعیتترین کلیساهای پروتستان ایران در حالی تعطیل شد، که چند دهه متمادی، نه تنها از مراکز عبادی مسیحیان فارسی زبان بود، بلکه مرکزی برای ارائه خدمات اجتماعی به جامعه ایران نیز به شمار میآمد.
مسیحیان زمانی که روز یکشنبه، پنجم خرداد ماه ۱۳۹۲ به کلیسا رفتند با درهای بسته مواجه شدند و تابلوی نصب شده روی درب کلیسا که خبر از تعطیلی آن «به علت تعمیرات اساسی» میداد. وزارت اطلاعات به این بهانه کلیسایی را که سالها در برابر مطالبات غیرقانونی آنها مقاومت کرده بود تعطیل کرد.
این کلیسا که ده سال از تعطیلی آن میگذرد، در خیابان تخت جمشید (طالقانی) واقع شده و روزگاری در مراسم هفتگی خود پذیرای حدود ۵۰۰ نفر بود که اکثرا نوکیش مسیحی بودندِ. کتابفروشی کوچکی نیز در ساختمان این کلیسا واقع بود، که انجیل و کتابهای منتشر شده مسیحی به زبان فارسی را در معرض فروش میگذاشت. حکومت مدتها قبل از تعطیلی کلیسا، دستور داده بود که این کتابفروشی تعطیل شود. تعطیلی این کتاب فروشی تنها یک بخش از فشارهای فزاینده برای به تعطیلی کشاندن کلیسا بود.
کلیسای جماعت ربانی مرکز در دهه هفتاد میلادی تاسیس و آغاز به فعالیت کرد؛ و حدود پنج سال پیش از انقلاب اسلامی رسما به ثبت رسید. این کلیسا در سال ۱۳۵۸ نیز به ثبت رسمی وزارت کشور رسیده بود.
نقش وزارت اطلاعات در تعطیلی کلیسا
با امنیتیتر شدن فضا، خصوصا پس از انتخابات جنجالبرانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، هشدارهای پیدرپی وزارت اطلاعات برای تعطیلی جلسات کلیساهای فارسیزبان نیز تشدید یافت. در آن زمان کلیسای جماعتربانی مرکز دو جلسه عبادی در روزهای جمعه برگزار میکرد. یکشنبه هم یک جلسه برگزار میشد که مختص اعضا بود، در حالی که شرکت در مراسم روز جمعه برای همه آزاد بود.
بنا به گفتگوهای انجام گرفته توسط سازمان ماده۱۸ با تعدادی از مسئولان و رهبران کلیسا، مقامات امنیتی ابتدا طی چند ماه به صورت پیدرپی خواستار تعطیلی جلسات کلیسا در روزهای جمعه شده بودند. کشیش سوریک سرکیسیان، رهبر ارشد این کلیسا عملی کردن این خواسته غیر منطقی را به دلایل مختلفی به تعویق انداخت.
به گفته یکی از منابع مطلع، مأموران امنیتی در توجیه ضرورت تعطیلی کلیسا، در طول مذاکرات با برخی از رهبران کلیسا اظهار کردند: «ساختمان دانشگاه محل اقامه نماز جمعه است و مسلمانان وقتی از نماز بیرون میآیند و کلیسایی را درست جنب دانشگاه میبینند احساساتشان جریجه دار میشود! بهتر این است که حداقل جلسات خود را روز جمعه نداشته باشید و فقط یکشنبه داشته باشید.»
این در حالی بود که اولین جلسه عبادتی کلیسای جماعت ربانی در ساعت ۴ بعدازظهر روز جمعه، یعنی ساعتها بعد از متفرق شدن نمازگزاران برگزار میکرد.
به گفته یکی از منابع سازمان ماده۱۸، «وزارت اطلاعات تلاش داشت تا تعطیلی کلیسا به دست رهبران کلیسا و با اعلام آنها صورت بگیرد تا وزارت به عنوان عامل مستقیم تعطیلی کلیسا دیده نشود. به همین دلیل رهبران را جداگانه در دیدارها و تماسهای متعدد تهدید میکردند. این تهدیدها شامل تهدید جانی و آسیب زدن به اعضای خانواده، صدور احکام بلندمدت زندان، و یا تصادفهای ساختگی و امثال آن میشد.»
استراتژی حذف گام به گام
تحت فشارهای ممتد، رهبران کلیسا به ناچار جلسات عبادتی روز جمعه را تعطیل اعلام کردند. به جای آن، مراسم روز یکشنبه از یک جلسه به دو جلسه افزایش یافت. اگر چه یکشنبه روز کاری وسط هفته بود، بر خلاف انتظار مقامات امنیتی، جمعیت شرکت کننده در مراسم روزهای یکشنبه در اندک زمانی، به شدت افزایش یافت. این موضوع ظاهرا خوشایند مقامات امنیتی واقع نشد.
پیشروی گام به گام وزارت اطلاعات برای به تعطیل کردن همه فعالیتهای کلیسا ادامه یافت. آنها به تدریج خواستار محدود شدن مراسم یکشنبه به تنها یک جلسه؛ تعطیلی کلاسهای آموزش کتابمقدس، جلسات مخصوص کودکان، بانوان و جوانان کلیسا، و حتی جلسات دعا در روزهای میانهفته شدند.
در سه ماه آخر پیش از تعطیلی کامل کلیسا، مقامات امنیتی در مذاکره با رهبران کلیسا خواستار تعطیلی همه فعالیتهای آن شده بودند. بر اساس هشدارهای مقامات اطلاعاتی، کلیسا تنها به یک شرط اجازه ادامه فعالیت مییافت و آن عدم ارائه خدمات به زبان فارسی، و محدود کردن مراسمهای دینی به زبان ارمنی یا آشوری بود.
هیئت رهبران کلیسا بعد از مقاومتهای بسیار، بالاخره تسلیم این خواسته شده و تصمیم به تعطیلی جلسات به زبان فارسی گرفت. اما اعلام این تصمیم به اعضای کلیسا، به علت مصادف شدن روز یکشنبه ۲۹ اردیبهشت با عید پنطیکاست مسیحیان، یک هفته دیگر نیز به تعویق افتاد. در اعلانات روز عید پنطیکاست، اعضای کلیسا دعوت شد تا برای آگاه شدن از «اطلاعیه مهمی، حضور همه آنها در جلسه هفته آینده الزامی است.»
اما پیش رسیدن فرارسیدن روز موعد، در روز سه شنبه ۳۱ اردبیهشت ماه ۱۳۹۲، کشیش روبرت آسریان بازداشت، و متعاقب آن کلیسا به صورت کامل تعطیل شد.
ساعت ۸ صبح روز سه شنبه، مأموران اطلاعاتی زنگ در منزل کشیش آسریان را به صدا درآوردند. آنها خود را به عنوان پستچی معرفی کرده و با باز شدن در منزل توسط پسر نوجوان کشیش، به داخل منزل هجوم بردند. مأموران که خود را از طرف وزارت اطلاعات معرفی میکردند برگهای را به عنوان حکم قضایی صادره از دادستانی نشان دادند، و به بازرسی منزل و ضبط کلیه کتابهای شخصی، موبایلها، آلبومهای عکس خانوادگی و حتی سیدی کارتونهای بچهها پرداختند.
سپس کشیش آسریان را به همراه خود به کلیسا بردند، دفتر کار او را تفتیش، و کلیه کتابها و پروندههای موجود را با وسایل نقلیه همراه خود بردند. کشیش آسریان بعد از انتقال به زندان اوین، به مدت یک ماه در بند ۲۴۰ زندان اوین تحت بازجوییهای فشرده قرار گرفت.
کشیش کلیسای جماعت ربانی در دادسرای اوین به «اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی، و ارتباط با سازمانهای خارجی» تفهیم اتهام شد و در نهایت پس از یک ماه، با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.
روز چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، اطلاعیهای بر سر در کلیسا به این مضمون نصب شد که «این کلیسا به علت تعمیرات اساسی تعطیل میباشد. لطفا مراجعه نفرمایید.»
اغلب رهبران این کلیسا طی ماهها و سالهای پس از تعطیل شدن کلیسا، تحت فشار نهادهای مختلف امنیتی مجبور به خروج از کشور شدند.
ساختمانها را بستند، رهبران را حذف کردند
حکومت اسلامی از همان روزهای اول انقلاب به توقیف امول کلیساها و نهادهای مسیحی، و سرکوب مسیحیان، به ویژه نوکیشان مبادرت ورزید. کلیسای جماعت ربانی نیز دههها هدف حملات حکومت قرار گرفت، و ۱۳ کلیسای جماعت ربانی در شهرهای اراک، اهواز، رشت، گرگان، مشهد، تهران، اصفهان، شاهین شهر، کرمانشاه، شیراز، بوشهر و نوشهر، به زور تعطیل و باغ شارون در کرج به تصاحب بنیادهای اسلامی درامد.
حکومت اسلامی، گام به گام، اراده خود را بر کلیسای جماعت ربانی تحمیل کرد. گاهی با تحمیل توافقنامهای، گاهی با قتل و ریختن خون رهبران کلیسا.
در توافقنامهای که در سال ۱۳۸۳ «از طرف نمایندگان شورای عالی امنیت ملی» و وزارت اطلاعات به رهبران و کشیشان شورای کلیساهای جماعت ربانی تحمیل شد، چند شعبه از کلیساهای این شورا تعطیل شد، و در ازای آن موجودیت و فعالیت دیگر کلیساها، از جمله کلیسای مرکزی آن در تهران به رسمیت شناخته شد.
برخی از رهبران کلیساهای این شورا نیز هدف حذف فیزیکی حکومت اسلامی قرار گرفتند. کشیش حسین سودمند در مشهد به اتهام «ارتداد»، در سال ۱۳۶۹ توسط دادگاه ویژه روحانیت به دار آویخته شد. اسقف هایک هوسپیانمهر (سرپرست این شورا)، محمد باقر «روانبخش» یوسفی (کشیش کلیسای ساری و گرگان)، و مهدی دیباج (از رهبران مسیحی این کلیسا، که نزدیک به یک دهه به اتهام ارتداد در زندان بود)، تسلیم اراده حکومت نشدند، و در دهه نود میلادی توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به صورت فراقضایی به قتل رسیدند. به علاوه هزاران نفر از مسیحیان به ویژه نوکیشان نیز به دلیل باور مسیحی راهی زندان شده، و یا از کار اخراج و تحت فشار قرار گرفتند.
از یاری رساندن به معتادان تا ساختن مدرسه و کمک به پناهجویان
کلیسای جماعت ربانی فقط مرکز عبادت مسیحیان نبود، بلکه طی چند دهه، خدمات اجتماعی متعددی به جامعه ایران ارایه کرده است.
یکی از فعالیتهای این کلیسا، کمک به افراد برای ترک اعتیاد بود، که با امکاناتی حداقلی و اغلب با تلاش داوطلبانه برخی از اعضا کلیسا صورت میگرفت. برخی از این قربانیان اعتیاد، پس از ترک اعتیاد، به تدریج مبدل به فعالان مسیحی و حتی کشیش شدند.
اسقف هایک هوسپیان نقش مهمی در فعالیتهای اجتماعی و بسیج کردن مسیحیان در این رابطه داشت. وی در یکی از این اقدامات ۸۰ داوطلب را بسیج کرد تا در غذارسانی و کمک به کردهایی که از عملیات «انفال» ارتش صدام حسین به ایران گریخته بودند، شرکت کنند. این داوطلبان به مدت دو ماه غذای گرم بین این غیرنظامیان توزیع میکردند.
عملیات «انفال» ارتش بعث که از اسفند ماه ۱۳۶۶ آغاز شده بود به کشتار هزاران هزار نفر در استانهایی که جمعیت کردنشین داشت، منجر شد. حکومت جدید عراق، عملیات «انفال» را به مثابه پاکسازی نژادی به رسمیت شناخته است.
کشیش هوسپیان همچنین با بسیج افراد و امکانات، مدارسی را پس از زلزله ۱۳۶۹ در رودبار و منجیل تأسیس کردهاست.
کلیسای جماعت ربانی مرکز، مانند بسیاری از کلیساهای فارسی زبان، همچنان پس از ده سال بسته است. اخیرا گزارش شد که حکومت تیغ حراج به کلیسای جماعت ربانی گرگان زده؛ و باغ شارون در کرج که محل برگزاری اردوهای جواناان کلیسا بود تغییر کاربری یافت و به نهادهای حکومتی واگذار شد.
مسیحیان فارسی زبان در بسیاری از موارد نه تنها مرعوب حکومت و حملاتش به کلیساهای خانگی نشدند، بلکه با راه اندازی «کمپین کلیسا حق همه مسیحیان است»، سیاست حاکم را به چالش کشاندند و پرسیدند یک مسیحی فارسی زبان کجا می تواند عبادت کند که راهی زندان نشود. سازمان ماده ۱۸ از این کمپین پشتیبانی کرد و دهها کلیسا ایرانی خارج کشور نیز به حمایت آن برخاستند.
جمهوری اسلامی ایران به هیچ اصولی پایبند نیست. حتی محدود بندهای از قانون اساسی سراسر ضد انسانی خود را نیز رعایت نمیکند.که به روشنی اعلام میکند ادیان ابراهیمی از جمله مسیحیان به رسیمیت شناخته میشنوند و در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزاد میباشند.
قرن ها از تاریخ پر پیچ و خم کلیسا میگذرد؛ امپراطوری ها، حاکمان، ایدئولوژی های زیادی با کلیسا مخالفت کردند؛ اما همچنان کلیسا با قوت به حیات خود ادامه می دهد.